خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بیا و در کنجی، با خود بسوزانم. بیا و در گوشه‌ای، از عطش عشق بنوشانم.
اصلاً فقط به آتشم بکش. کمر به ذلت می‌بندم و لـ*ـب می‌دوزانم.
بیا و مرا تا قعر درد‌ها، تمامم کن! آری تمامم کن. می‌خواهم فریاد عجزم تا هفتاد آسمان غزلی از خطه‌ی صدایت داشته باشد!
تو عصیان‌گر بخند و من، از درد بپیچم و با لـ*ـذت رخسارت را آینه‌بندان دل نالانم کنم.
چه شکنجه‌گری حوا، انگشت به حنای این من شوم می‌بندی؟!

#آماج_تژگاه
#مهلا_باقری


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 13 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,796
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
راست می‌گویند که در عشقی دو طرفه، یکی بیشتر از دیگری ابتهال را به جان می‌خرد. گویی تو توان در آ*غو*ش کشیدن آوینمان را نیز نداری.
می‌توانی کاری کنی که در محفل شبانگاهیِ مودتمان، تن به آسانیِ شیدایی نبازم؟!
قلبم به تک‌خوریِ شهد مرگ، عادت کرده است؛ پس تکانی بخور!
*ابتهال: زاری
*آوین: عشق در گویش کوردی
*محفل: مجلس، میهمانی
#آماج_تژگاه
#ریحانه‌رادفر


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 14 نفر دیگر

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دامن برقصان و آشفته‌ام کن. خنده که به لبانت میناکاری شد و چشم‌هیزان حسد‌رو ستاره به چشمانشان منجوق زدند، خاکستر می‌شوم!
تلی در انتظار سوخته و خونی، میان گل قالی رنگ باخته. ضجه‌هایم سودای مرگ و سکوت میخ‌شده‌ی چهره‌ام، فریاد گوش‌های کر!
ای خدایا! کافر بشوم و اجبار چاره‌ی کارمان کنم تا لیلی صد بوم‌و‌بر نباشد؟ بخدا که دیگر نایی برای فقدان این قلب بی‌جان ندارم!

«کفر نباشد، از عرشت بیا و مداوایم کن؛ ‌دیگر انسانی نمانده!»
#آماج_تژگاه
#مهلا_باقری


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 14 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,796
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
در کنار جان دادن‌هایم، بخوان امید را!
نوای امیدواری سر بده و تن بی‌جانم را، در مقابل دیدگانت به دست زمان بسپار. نهایتش زجر می‌کشم، تهلف نصیبم می‌شود، پیر می‌شوم، جان می‌دهم، نهایتش گیتی‌ام به ارتحال راه میابد و من خوشبخت‌ترین لاشه‌ی عشقِ به ظاهر کمرشکنمان می‌گردم.
*تهلف: قبل، سابق، گذشته
*ارتحال: کوچ کردن
#آماج_تژگاه
#ریحانه‌رادفر


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 13 نفر دیگر

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
قرار است بمیرم! سنگ لهدم باید بازوان حریرت باشد. خودخواهم نه؟!
قرار نیست در چله‌ای که گرگانش سخت زوزه می‌کشند و صاحب نظران پی شیدایی‌ات برزن احاطه کردند، خموش باشم!
فریادم، خراش تن سوزان من است. بیا و با من بمیر! قرار است زیر خروارها خاک، غرور حوریان را به دوش کشیم.
من و تو، ابد را معنا می‌کنیم؛ همان هنگام که پیچش مویت لابه‌لای واژه‌های لغزان خاطراتمان پرواز آشیان می‌کنند!
«من و تو مرگ را، رسوا می‌کنیم!»
#آماج_تژگاه
#مهلا_باقری


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 14 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,796
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
طناب کربی که زنخدانم را گرفته و هر دم محکم‌تر ز چندی پیش، فشار می‌آورد.
تعسر‌های ادبار، هر روز در قلبم هلهله‌ای از حزن برپا می‌کنند؛ گویی قصد شاد زیستن را ندارند.
*کربی: در گویش گنابادی به معنای زیره
*زنخدان: چانه
*تعسر: دشواری
*ادبار: پشت کردن
*حزن: اندوه
#آماج_تژگاه
#ریحانه‌رادفر


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 13 نفر دیگر

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
نخستین سفرم، باز آمدن بود!
بازگشتن حباب‌های آرزو پروری که رنجیده‌ترین خاطرات را به اجبار حمل می‌کردند. چاره‌ای نبود! من در طلوعی که هیچ نظیری نداشت لنگر به عمق زیبایی «تو» انداختم. سرزمین من ریل قطارش فقط رفت داشت، بازگشت پاهای خونین طلب می‌کرد. شنیدم، هلهله آرام بود. چشم‌هایت سخن گفتند:
این روز فروغی ندارد، مِهر من سایه‌ی سراب است!
#آماج_تژگاه
#مهلا_باقری


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 15 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,796
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
افکار آشوبم اقدام بر ابتلاع خاطراتمان می‌کردند ولیکن مانع می‌شدم؛ ولی تا کِی من هر روز به عشقمان ابخل‌تر می‌شدم و او با دیگران در نبودم، اباطیل می‌گویَد؟!
کاسه‌ی صبرم خرد شد و خون هجوم آورد و دیدگانم را سرخ‌ کرد.
*ابتلاع: شیوع
*ابخل: بخیل

*اباطیل: بیهوده‌ها، ناچیز
#آماج_تژگاه
#ریحانه‌رادفر


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 14 نفر دیگر

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرستوی نازک‌دلی که در گره دستانمان لانه کرده، سردش است! بیا، برای گرم کردن او بیا‌!
من تو ببینم و آتش شوم، او گرم از شعله‌های برتر سوختنم. تو فقط بیا‌!
بیا و باش تا نفس‌هایم داغ‌ترین روز زمستان سازند. برای من نه زیبارو، برای آن پرواز خشنود بیا!

من تب کنم، پیچ زنم، فریاد کشم و از بند تو اما، رها نه! بیا، با همان زنجیرهای بی‌قفل همیشه متصل بیا!
من و تو، پرواز بی‌بالیم! یکی شور، یکی انگیزه‌!

بیا، با همان شوق پریدن، پرواز توأم!
#آماج_تژگاه
#مهلا_باقری


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 10 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,796
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
آرزوی پیر شدن به پای تو را، در سرم پرورش می‌دهم. هزاران دوستت دارم از قلبم روانه چشمانم می‌گردد و رویای عاشق شدن هر بار عمیق‌تر از بار قبل، در قلبم زاد و ولد می‌کند و جنین مغزم را سقط می‌کند.
هنوز هم از رفتنت دلهره‌ای سخت به جانم می‌افتد. پیمان‌شکنی نکنی جان دلم؟!
#آماج_تژگاه
#ریحانه‌رادفر


دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، ~mitra.n~ و 9 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا