خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
یه رمان خوندم یه دختری به اسم نفس چهارتا داداش داره ساشا و پاشا و آرتام و آرشام نفس جهشی خونده 17 سالشه و یه هفته دیگه دانشگاه میره آرتام و ارشام دوقلو هستن همین دیگه چیزی یادم نمیاد اگه میشه اسم رمانش بگید
رمان به من نگو نفسم که خیلی وقته پارت گذاری نشده:good_luck:


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • جذاب
Reactions: ZaHRa

mobinaa_pasha

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/24
ارسال ها
15
امتیاز واکنش
50
امتیاز
13
سن
20
زمان حضور
1 روز 6 ساعت 29 دقیقه
سلام
یه رمان بود که دختره با خواهر کوچیکه ترش زندگی میکرد و مجبور بود دزدی کنه
زیاد چیزی ازش یادم نیست ولی یه اتفاقایی میفته که مجبور میشه با پلیسا همکاری کنه
یه بار هم برای دزدی به یه رستوران می‌ره که توی رمان ته دیگمو پس بده بود
همکارم میشی


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • عالی
Reactions: ZaHRa

mobinaa_pasha

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/24
ارسال ها
15
امتیاز واکنش
50
امتیاز
13
سن
20
زمان حضور
1 روز 6 ساعت 29 دقیقه
یه رمان بود دختره و پسره سعی میکردن کاری کنن خواهر و برادرشون با هم ازدوج نکنن چون خیلی دوسشون داشتن به یه اتفاقی میوفته دختره و پسره با هم ازدواج میکنن و میرن شمال اسم پسره هم کیان بود
خواهرشوهر


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • عالی
Reactions: ZaHRa

Shin81

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/22
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
5
امتیاز
71
سن
22
زمان حضور
10 ساعت 14 دقیقه
سلام وقتتون بخیر
رمان درباره دختریه که همسرش که پسرخالش هم بود(مسعود)بهش میگه که ازت خسته شدم و به بهانه بچه دار نشدن درخواست طلاق میده اما در واقعیت با یه خانوم دیگه ای قرار ازدواج گذاشته
بعد از جدایی نامزدی برادر دختر داستان(سیاوش)و خواهر شوهر دختره (سارا)هم بهم میخوره درحالیکه همو خیلی دوست دارن و سیاوش هم با دختر دیگه ای(ژیلا) نامزد میکنه از لج خانواده ی خالش. اما بعد از مدتی از ژیلا جدا میشه و با سارا عروسی میکنه
دختر مدتی افسردگی میگیره برای اینکه حال و هواش عوض بشه میره شمال خونه ی مادربزرگش اونجا با پسر یکی از دوست های مادربزرگش که اهل اصفهانن اشنا میشه
اون اقا قبلا یه بار به اجبار پدر خودش و پدر همسر سابقش ازدواج کرده بود یه پسر 8 یا 9 ساله و یه دختر 3 یا 4 ساله داشت بعد از فوت پدر هاشون همسر سابقش درخواست طلاق میده و از هم جدا میشن
بعد از مدتی اشنایی از هم خوششون میاد و باهم ازدواج میکنن و دختره هم که رشتش خیاطی بود یه مزون تو اصفهان میزنه (اونجا زندگی میکنن) و طبقه بالای مزون هم یه ارایشگاه میشه برای خواهرزاده همسرش این خواهرزاده پدر و مادرش رو از دست داده و بعدا با برادر دوم دختره بیشتر اشنا میشه و از همدیگه خوششون می اد
سعی کردم هرچی یادم میاد رو بنویسم ولی درمورد اسم ها مطمئن نیستم
ممنون میشم راهنمایی کنید


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

neda khajeh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/24
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
0
امتیاز
0
سن
37
زمان حضور
4 ساعت 43 دقیقه
من دنبال رمانی هستم که درباره دختر به اسم هلنا هستش که دانشجوی پزشکی است و میخواد دوستش نازی رو از ازدواج اجباری نجات بده و خودش درگیر مشکلاتی میشه
لطفا اگه اسم این رمان رو کسی بلده بهم بگه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

گل گندم

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/10/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
2
امتیاز
11
سن
39
زمان حضور
3 ساعت 16 دقیقه
سلام.دنبال یه رمانم که یه مادر ودختر هست.مادره ازدواج میکنه امادختره اولش قبول نمیکنه با اون وشوهرش زندگی کنه اما یه اتفاقی میفته فکرکنم خونه دختره آتیش میگیره اینم میره بامادرش زندگی کنه اونجا دوتا پسردارن که دوقلو هستن یکیشون مهربون که بیماری قلبی هم داره ودومی که سردوخشن،دختره عاشق برادر سردوخشن میشه.آخرشم اون داداش که بیماری قلبی داره میمیره.


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

anialzi

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/24
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
0
سن
19
زمان حضور
16 دقیقه
سلام


یه رمانی بود که یه پسری به اسم سامیار(دقیق اسم شخصیتای داستانو یادم نیس مه درسته یا نه)


بخاطر انتقام به یه دختری به اسم یکتا(بازم نمیدونم درسته یانه)میگه که بره رابـ*ـطه ی یه زنو‌شوهرو بهم بزنه دختره عم میره سمت شوهره تا مخشو بزنه شوهره عم بعد یه مدت میگه خس خوبی ازت میگیرمو اینا


خلاصه بعدا میفهمه سامیار که این زوجه اصلا تقصیری نداشتن که بخوادانتقام بگیره ازش تقصیر برادر زنه یا مرده که فک کنم اسمش اشکانه بوده


اون دهتری که واسه انتقام داشته مخ طرفو میزده خودش از سامیاره خوشش میادو بهش اعتراف میکنه ولی سامیار‌میگه من به همچین دختری نمیتونم اعتماد کنم یکتاعم میگه تو خودت منو با تهدید مجبور‌ کردی اینکارارو کنم





اگه به درصد میدونید اسم رمانشو بگید حتما ممنون


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 

Sareh2ab

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/24
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
26
سن
34
زمان حضور
1 ساعت 35 دقیقه
سلام ممنونم میشم راهنمایی کنید این رو رمان رو پیدا کنم چند سال پیش بود که خوندم اسمش یادم نیست فقط قصه این طور بود که اسم دختر بهناز بود فکر کنم که اون و دوستش به نام لیلا و چند در دختر دیگه دزدیده میشن تا با محموله از مرز رد و فروخته بشن ولی پسر فکر کنم اسمش اراد بود که این کار باباش بوده جلوی این محموله رو میگیره و از بین دخترا از این دختره که خیلی حاضر جواب و نترس بود خوشش میاد و میاره عمارتش خدمتکار میشه و ازش محافظت میکنه تا پدرش متوجه نشه و اون رو بکش یا بفروشه یه پسر عمو هم داشت پسره ازش بزرگتره ولی خیلی هواش رو داشت و باباش هم زن دوم گرفته و پسره کینه ی باباش گرفته چون اون کتک میزده و مامانش رو اذیت میکرده و فوت شده و زیرزیرکی هم با پلیس رابـ*ـطه داشته تا باباش رو نابود کنه اها یه عمه هم داشت که یه دختر داشت اسمش نازیلا نازلا همچین چیزی بود که اون رو دوست داشت و اون ازشون متنفره چون اخلاق باباش رو داشتن مغرور و از خود راضی و همه رو از بالا میدیدن و باباش میخواست با دختر عمه اش ازدواج کنه ولی اون مخالف بود و نمیتونست بگه عاشق بهنازه و خود بهناز هم از پسر متنفر بود چون فکر میکرد تو درگیری که شد تا فرارش بده دوستش لیلا مرده که بعد اون میبره لیلا و ببینه و لیلا هم که معتاد بود ترک و پاک شده خوشحال میشه و عاشق پسره میشه یه جا هم اون میبره که مواد برای باباش بگیره دختره تست کنه که اصل یا نه چون دختره مواد جابه جا میکرده قبلا اونجا تو عمارت یه پیرزن فکر کنم خاتون آشپزی میکرد که هوای دختره رو خیلی داشت دختره هم خیاطیش عال بود یه جا پرده اتاق پسره رو پاره میکنه خودش یدونه دیگه میدوزه و یه جا براش کتک شلوار میدوزه..خواهشا هر کی فهمید بگه اسمش چیه خیلی درگیرشم لطفاااا .


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • عالی
Reactions: ZaHRa

Shin81

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/22
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
5
امتیاز
71
سن
22
زمان حضور
10 ساعت 14 دقیقه
سلام شبتون بخیر
شما یه رمان این طوری خوندید؟
درمورد یه دختر بود که دوست داشت پسر باشه و لباسای پسرونه می‌پوشید
پدرش فوت کرده بود و مادرش کارخونه خانواده رو مدیریت می‌کرد یه همچین چیزی
بعد یه برادر و خواهر داشت که خارج درس میخونن
این دختره آرزو داشت توی مدرسه ی محله ی خودشون که برادرش درس خونده بود ، درس بخونه
بعد یه دفعه یکی از شریک های پدرش پیدا میشه که خلاصه باهاشون دشمن بود و میخواست کارخونه رو از دستشون بیرون بیاره (به خواهر و برادر دختره حمله کرده بود)
بعد مادرش میره پیش برادر و خواهر دختره و دختر کوچیکش رو میزاره پیش عمه اش چون دختره نمیخواست بره
دختره هم با مادرش کلی دعوا میکنه تا راضی بشه اونو توی همون مدرسه پسرونه ثبت نام کنه و آخرش راضی میشه و دختره خودشو جای پسر جا میزنه و میره توی اون مدرسه
اونجا با یه گروهی آشنا میشه که از تازه واردا متنفرن و کلی باهاشون دعوا میکنه و کلی کتک میخوره بعدش باهاشون کم کم دوست میشه و حتی باهم برای المپیاد هم ثبت نام میکنن
آخر داستان دشمن پدرشون دوباره پیدا میشه و به خاطر اینکه کارخونه رو بگیره دختره رو مجبور میکنه و باهاش ازدواج میکنه
در آخر میفهمه که کسیکه باهاش ازدواج کرده پدر یکی از اون پسراس که قبلا یکی از دشمنای اون مرد مادر پسره رو کشته
آخرش همه ی اون پسرا می‌فهمن که اون دختره و روز اول سال بعد مادرش اون رو مجبور میکنه مدرسشو عوض کنه
ماجراش تا همین جا بود و خلاصه فصل ۲ داشت که هنوز نوشته نشده بود وقتی که من خوندمش
و اسمش جمع بود مثل بند بازان یا ستاره سازان یه چیز اینطوری
ممنون میشم راهنماییم کنید


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • جذاب
Reactions: ZaHRa

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,726
امتیاز واکنش
20,469
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
83 روز 4 ساعت 5 دقیقه
سلام ممنونم میشم راهنمایی کنید این رو رمان رو پیدا کنم چند سال پیش بود که خوندم اسمش یادم نیست فقط قصه این طور بود که اسم دختر بهناز بود فکر کنم که اون و دوستش به نام لیلا و چند در دختر دیگه دزدیده میشن تا با محموله از مرز رد و فروخته بشن ولی پسر فکر کنم اسمش اراد بود که این کار باباش بوده جلوی این محموله رو میگیره و از بین دخترا از این دختره که خیلی حاضر جواب و نترس بود خوشش میاد و میاره عمارتش خدمتکار میشه و ازش محافظت میکنه تا پدرش متوجه نشه و اون رو بکش یا بفروشه یه پسر عمو هم داشت پسره ازش بزرگتره ولی خیلی هواش رو داشت و باباش هم زن دوم گرفته و پسره کینه ی باباش گرفته چون اون کتک میزده و مامانش رو اذیت میکرده و فوت شده و زیرزیرکی هم با پلیس رابـ*ـطه داشته تا باباش رو نابود کنه اها یه عمه هم داشت که یه دختر داشت اسمش نازیلا نازلا همچین چیزی بود که اون رو دوست داشت و اون ازشون متنفره چون اخلاق باباش رو داشتن مغرور و از خود راضی و همه رو از بالا میدیدن و باباش میخواست با دختر عمه اش ازدواج کنه ولی اون مخالف بود و نمیتونست بگه عاشق بهنازه و خود بهناز هم از پسر متنفر بود چون فکر میکرد تو درگیری که شد تا فرارش بده دوستش لیلا مرده که بعد اون میبره لیلا و ببینه و لیلا هم که معتاد بود ترک و پاک شده خوشحال میشه و عاشق پسره میشه یه جا هم اون میبره که مواد برای باباش بگیره دختره تست کنه که اصل یا نه چون دختره مواد جابه جا میکرده قبلا اونجا تو عمارت یه پیرزن فکر کنم خاتون آشپزی میکرد که هوای دختره رو خیلی داشت دختره هم خیاطیش عال بود یه جا پرده اتاق پسره رو پاره میکنه خودش یدونه دیگه میدوزه و یه جا براش کتک شلوار میدوزه..خواهشا هر کی فهمید بگه اسمش چیه خیلی درگیرشم لطفاااا .
اسم این رمان حصار تنهایی منِ:گل:


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: Sareh2ab
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا