
- عضویت
- 4/2/25
- ارسال ها
- 0
- امتیاز واکنش
- 0
- امتیاز
- 0
- سن
- 15
- زمان حضور
- 3 ساعت 2 دقیقه

سلام
یه رمانی حدوداً سه سال پیش خوندم دربارهی یه پسری به اسم رادین (احتمالاً) و داداشش سامان (اینم مطمئن نیستم) بود، سامان حدوداً پنج شش سال از رادین بزرگتر بود و رادین دانشجو بود، مادرشون قبلاً مرده بود. این وسط یه شخصیت دیگهای هم اومد که قبلاً زمانی که دانشجو بودن با سامان میرفتن توی روستاها و افراد جن زده رو با آیات قرآن نجات میدادن که یه پسری خیلی سختی کشید و در نهایت گفت دست از سر عزیزانت برنمیدارم و اینا
خود رادینم بار اول تو انباری گیر کرد، بار دوم تو حموم زیر پاهاش کلی مو دید، بار سوم یکی بهش مسیج داد که حق نداره به کسی بگه، بار بعدی با دوستش تو خونه برق رفت و بار آخر فکر کنم تصادف کرد تو بیمارستان بسـ*ـتری شد که جنا بدنشو تسخیر کردن بردنش، این یارو رفیق سامان و دوستای رادین و خود سامانم رفتن یه متروکهای یکارایی کردن رادین برگشت.
آخرش رادین نجات پیدا کرد ولی وقتی برگشت خونه دید یه جنی نشسته جلوی آینه داره موهاشو شونه میکنه و بهش لبخند میزنه.
اگه ازش نشونهای دارید ممنون میشم کمکم کنید.
یه رمانی حدوداً سه سال پیش خوندم دربارهی یه پسری به اسم رادین (احتمالاً) و داداشش سامان (اینم مطمئن نیستم) بود، سامان حدوداً پنج شش سال از رادین بزرگتر بود و رادین دانشجو بود، مادرشون قبلاً مرده بود. این وسط یه شخصیت دیگهای هم اومد که قبلاً زمانی که دانشجو بودن با سامان میرفتن توی روستاها و افراد جن زده رو با آیات قرآن نجات میدادن که یه پسری خیلی سختی کشید و در نهایت گفت دست از سر عزیزانت برنمیدارم و اینا
خود رادینم بار اول تو انباری گیر کرد، بار دوم تو حموم زیر پاهاش کلی مو دید، بار سوم یکی بهش مسیج داد که حق نداره به کسی بگه، بار بعدی با دوستش تو خونه برق رفت و بار آخر فکر کنم تصادف کرد تو بیمارستان بسـ*ـتری شد که جنا بدنشو تسخیر کردن بردنش، این یارو رفیق سامان و دوستای رادین و خود سامانم رفتن یه متروکهای یکارایی کردن رادین برگشت.
آخرش رادین نجات پیدا کرد ولی وقتی برگشت خونه دید یه جنی نشسته جلوی آینه داره موهاشو شونه میکنه و بهش لبخند میزنه.
اگه ازش نشونهای دارید ممنون میشم کمکم کنید.
~♦•پیدا کردن رمانهای گمنام•♦~

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
