خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
سریع کامپیوترم رو خاموش کردم و از جام بلند شدم. یه‌کم آب به دست و صورتم زدم و رفتم تا لباسم رو عوض کنم. یه تاپ سبز که نوارهای مشکی دور یقه، آستین و پایینش داشت، با شلوارک ورزشی ستش که تا زیر زانوم بود پوشیدم. جوراب‌های ساق بلند مشکیم با خط‌های سبزش رو پوشیدم. جوراب‌ها پنج انگشت با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 26 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
موهام رو پشت گوشم فرستادم و دوشادوش اِما حرکت کردم‌. فکرم‌ درگیر کارهای شرکت بود.
***
دو ماه بعد
جان
سوار ماشینم به‌سمت جنگل می‌روندم. امروز روز فیلم‌برداری بود. فقط قیافه‌ی بچه‌ها زمانی که این خبر رو دادیم دیدنی بود. بعد از اون هم همه رو خونه فرستادم تا وسیله جمع کنن. شیشه‌ی ماشین رو پایین دادم و هوای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
جان
چوب رو روی هوا گرفتم و به سودای وحشت‌زده چشم دوختم. با دیدن من ترس نگاهش از بین رفت و گفت:
- آقای جان شمایید؟! من خیلی ترسیدم. فکر کردم که...
- نیازی نیست توضیح بدی. اینجا چیکار می‌کنی؟
- کارم تموم شده بود، اومدم یه‌کم این اطراف بگردم که...
و جمله‌ش رو نیمه کاره گذاشت. یه صدایی می‌اومد، یه صدای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
رگه‌های آبی روشنش تو اون چشم‌های طوسی تیره بیشتر مشخص شده بود و یه جذابیت خاصی بهش داده بود.
قدم به قدم به من نزدیک می‌شد و من مسخ شده نگاهش می‌کردم.
فاصله‌مون خیلی کم بود و اون هم برای اینکه قدش به من برسه کمی سرش رو به‌سمت پایین خم کرده بود. نگاهش بین چشم‌هام در گردش بود. یه جور خاصی نگاهم می‌کرد. من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
آقای جان که منگ به گفت‌و‌گوی ما نگاه می‌کرد، گفت:
- من متوجه نمی‌شم.
آناهیتا: چند سال پیش مادرهای شما به خاطر مهربانی، پاکی، پاکدامنی و نجابت در نزد خدا در حد یک الهه ارزشمند شده بودن و همچنین بچه‌هاشون ساغر و جیک. بعد از اون زمانی که مادرانتون باردار بودن اهریمن قدرت گرفت و اون هم شما رو برگزید. شاید اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 20 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
الهه‌ها با هم گفتن:
- موفق باشید!
و بعد از اون، همه محو شدن. انگار زمین دهن باز کرده بود و ما رو توی خودش بلعید و دهانش بلافاصله بسته شد.
اطراف کمی تاریک بود و جایی رو نمی‌دیدم. کم‌کم مسیری که داشتیم سقوط می‌کردیم به وسیله‌ی کریستال‌های درخشان رنگی روشن شد. انگار با ریسه و چراغ رنگی چراغونیش کرده بودن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 20 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چطوری این‌ کار رو کردی؟
- چیترا که گفت من ناخودآگاه قدرتام رو فعال کرده بودم. تازه اگه هم فعال نمی‌شد باز هم خودمون درونمون قدرت داریم. شما که باید اینا رو خیلی خوب بدونید!
- چرا باید خوب بدونم؟
- مگه خون شما جاودانه نیست؟ همه‌ی جاودانه‌ها قدرت دارن.
- نه نمی‌دونستم. راستش از بچگی مداوم ورزشای مختلف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 19 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم می‌خواست زودتر این بحث رو تموم کنم و اون نور هم بهترین بهونه بود.
به گام‌هام سرعت بخشیدم و فهمیدم درست دیدم. اونجا یه نور بود که به احتمال زیاد به دهانه‌ی غار باشه.
جان: به احتمال زیاد دهانه‌ی غاره.
داشت می‌رفت که یه فکری تو سرم جرقه زد؛ برای همین سریع دستم رو روی شونه‌ش گذاشتم که برگشت و نگاهم کرد.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 19 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
- تو یه کتاب درباره‌ی الهه‌ها، فرشته‌ها، پریان و برگزیده‌ها خونده بودم. بین همه‌شون چندتا ویژگی مشترک بود. همون‌طور که چیترا گفت، اولین مرحله یعنی آزمون فداکاری و مهربانی رو پشت سر گذاشتیم و الان هوش و ذکاوت برای پیدا کردن راه عبور پایین رفتن از این کوه واقعاً جسارت می‌خواد و البته...
- منظورت شجاعته؟
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 18 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
با هیجان خودش رو به من رسوند و گفت:
- چه فکری؟
- یه فکری دارم؛ ولی از درستیش مطمئن نیستم.
- امتحانش رو نمی‌دونم؛ ولی گفتنش رو مطمئنم ضرر نداره.
تک خنده‌ای کردم.
- اینجا رو ببینید.
و به اون سنگ‌ها اشاره کردم و گفتم:
- ما با این طناب و به وسیله‌ی این سنگا می‌تونیم خودمون رو به پایین کوه برسونیم. ریسکش زیاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 20 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا