خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
آخه درستش هم همینه؛ آدم نمی‌تونه به این سادگی‌ها به کسی اعتماد کنه.
امیلیا دختر زیبایی بود. چشم‌های آبی روشن داشت با موهای مشکی براق که خیلی به پوست سفیدش می‌اومد و لـب‌های خوش‌فرمی که روش رژ بنفش زده بود. کلاً خیلی خوشگل بود با آرایش ملیح که خیلی بهش می‌اومد.
- چه عطرت خوش‌بوئه! اسمش چیه؟ از کجا گرفتیش؟
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
از در شیشه‌ای اصلی که وارد شدیم همه‎‌ی نگاه‌‎ها به‌سمت‌ما برگشت؛ ولی من و ساغر بدون توجه به اون نگاه‌ها وارد شدیم. خب عادت داشتیم به این چیزها!
همراه با ساغر به‌سمت میز منشی رفتیم. جلوی میز تو یه حرکت عینک آفتابیم رو از چشمم درآوردم و به منشی که دختر جوانی با موهای نارنجی (قرمز) و چشم‌های قهوه‌ای روشن داشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چشم آقای جان!
دنبالش رفتم و وارد یه اتاقی شدم که در و یه طرفش شیشه‌ای بود و بقیه‌ش عادی. دکور زیبا و منظمی داشت. آقای جان رفت روی صندلیش نشست. اوه صندلیش هم که چرخ‌داره! به مبل‌ها اشاره کرد و گفت:
- نمی‌شینی؟
مردد به مبل‌ها نگاه کردم.
- نه ممنون، راحتم.
- بهتره بشینی چون کار داریم. وایسادن سخته.
- باشه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- پس فقط یه چیزی رو بهم بگو؛ می‌تونم بهت اعتماد کامل داشته باشم؟
لبخند مرموزی زدم.
- کاملاً می‌تونید به من اعتماد داشته باشید آقای جان!
- خوبه! پس من الان باورت دارم؛ اما باید خودت رو ثابت کنی.
- می‌تونید به من اعتماد کامل داشته باشید! فقط یه چیزی، آقای جان بهتره شما هم همه‌ی اطلاعات رو از سیستمتون توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
این کار عالیه؛ فقط باید معتمدینم رو برای کار رو این پروژه احضار کنم.
تلفن رو برداشتم.
- دافنه، خودت به همراه کسانی که می‌گم سریع برید اتاق جلسه.
***
سودا
ساغر اومد پیشم.
- عزیزم بیا برات شکلات داغ آوردم.
- وای، خیلی ازت ممنونم!
ماگ رو از دستش گرفتم و بهش نگاه کردم. ماگ بزرگی بود؛ اما نصف لیوانی بود که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
آروم پسر، حالا چرا این‌قدر هولی؟
گیسو: ولش سودا این کلاً اخلاقش این‌جوریه؛ همیشه این‌قدر عصبی و وحشت‌زده‌ست. ما دیگه به این کاراش عادت کردیم، تو هم عادت می‌کنی.
***
یه ربعی فقط داشتم با چند نفر آشنا می‌شدم؛ ولی به این نتیجه رسیدم باز هم مثل همیشه حق با آتوسا بود و چیزی برای ترس و نگرانی جود نداشت. یه دفعه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
حواسم رو معطوف آقای جان کردم تا ببینم چیکارمون داره که همه‌مون رو اینجا جمع کرده.
جان: حتماً منتظرید که بدونید برای چی خواستمتون درسته؟ خب بس بدون فوت وقت می‌ریم سر اصل مطلب. تک‌تک شماهایی که الان تو این اتاق هستین معتمدین منید و تا زمان مناسب هم قراره تنها کسانی باشید از این پروژه خبر دارید. شرکت هپی لایف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 26 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
همون‌طور که آقای جان گفته بود کارهام رو شروع کردم. هرچی زودتر تمومشون می‌کردم بهتر بود؛ اما باز هم رسوندن متن‌ها... یه فکری، چرا هم‌زمان انجامشون ندم؟
چشم‌هام رو بستم و تمرکز کردم. اتاق تاریک، فقط خودم و یه آینه که تصویرم توشه. دستم رو دراز می‌کنم و دست تصویرم رو می‌گیرم. تو یه حرکت از آینه خارجش می‌کنم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 28 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوا یه‌کم سرد بود؛ ولی لـذت می‌بردم. باز با دستمال میله رو چسبیده بودم؛ ولی این بار ساغرم جا پیدا نکرده بود. نمی‌دونم با اون کفش‌ها چطوری می‌خواد دووم بیاره؟ پاهاش له می‌شه که.
- ساغر عزیزم، چیزه... می‌خوای تو کفشات رو با من عوض کنی؟ از صبح پات بوده الان هم که با اینا...
- نه خواهری ممنون! اولاً که کفشای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 26 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دو وارد خونه شدم تا خودم رو به اتاق خوابم برسونم و کارم رو تموم کنم. دلم می‌خواست از امروز دوباره ورزش رو شروع کنم. چند وقتی بود که فقط دو روز آخر هفته رو توی باشگاه می‌گذروندم؛ اما روزهای دیگه نه پیاده‌روی داشتم نه نرمش و ورزش؛ برای همین قصد داشتم از امروز شروع کنم. نباید از فرم خارج شم.
- مگه سر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 23 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا