- عضویت
- 6/12/19
- ارسال ها
- 410
- امتیاز واکنش
- 9,752
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
تند و با عجله بلند شدم و گفتم:
- خوبید آقای جان؟
- چرا جمع میبندی؟ من فقط یه نفرم.
- خب شما رئیس من هستید.
- دلیلت من رو زیاد قانع نکرد. از این به بعد جان صدام بزن.
- من نمیتونم آقای...
- فقط جان! من و تو مثل دوتا دوستیم. از وقتی هم رو دیدیم همینطور بودیم؛ اما این رفتار سرد و خشک تو و این رسمی بودنت من...
- خوبید آقای جان؟
- چرا جمع میبندی؟ من فقط یه نفرم.
- خب شما رئیس من هستید.
- دلیلت من رو زیاد قانع نکرد. از این به بعد جان صدام بزن.
- من نمیتونم آقای...
- فقط جان! من و تو مثل دوتا دوستیم. از وقتی هم رو دیدیم همینطور بودیم؛ اما این رفتار سرد و خشک تو و این رسمی بودنت من...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: