خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندی زدم و سرم رو انداختم پایین. مامان و جیک تنها کسانی هستن که من تو زندگیم دارم. پدر و مادرم وقتی نه‌ سالم بود از هم جدا شدن و بابام رفت اون سر دنیا. من از شش سالگی باشگاه می‌رفتم و این اتفاق یه زمینه شد تا بیشتر از پیش اون رو ادامه بدم. تو چندتا رشته‌ی ورزشی تخصص گرفتم. تو سه‌تا رشته مدرک دارم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سودا
چه آدم خوش‌رو و خوش‌برخوردی بود. خدایی اصلاً بهش نمی‌خورد رئیس کل یه شرکت باشه. نمی‌دونم ازش بپرسم که چرا...
- تو تا حالا سفر خارج از کشور رفتی؟
- چند باری رفتم؛ ولی زیاد نه.
- کجاها رفتی؟
- دو بار به‌خاطر مأموریت مامان رفتم پاریس، دو بار هم انگلیس، یه بار ایرلند، یه بار ژاپن.
- همین؟
- بله،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 28 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- باشه ولی فقط یه دور؛ قبول؟
- باشه قبول!
پوف! این خوب خودش رو نجات داد، حالا من چیکار کنم؟ آهان یه فکر خوبی زد به سرم....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 28 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی از دست‌هام رو گرفت و من رو چرخوند. یه دور چرخیدم و رفتم عقب که دوباره من رو کشید سمت خودش.
- واقعاً که این رقص حوصله‌سربره!
- چطور؟
- خیلی بی‌روحه، حرکاتش هم تکراریه؛ آدم حوصله‌ش سر می‌ره!
- تو رقصای تند رو دوست داری نه؟
- بله، اینا یه ذره هم هیجان نداره؛ انگار داریم گِل لگد می‌کنیم.
نتونست جلوی خودش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 28 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشم‌هام می‌سوخت و از شدت خستگی باز نمی‌شد؛ ولی باید می‌رفتم حموم.
به سختی از جام بلند شدم. خرامان‌خرامان خودم رو به اتاقم رسوندم؛ البته بماند این‌قدر که پاهام تو اون کفش‌ها مونده بود درد می‌کرد و من لنگ می‌زدم.
تو اتاقم داشتم با زیپ لباسم ور می‌رفتم که در باز شد.
- خسته‌ای، مگه نه؟
- اوف چه‌جور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
خدای من، چقدر این زن مهربون و فهمیده بود! چقدر فداکار و از خود گذشته. اون واقعاً یه مادر نمونه بود؛ اما به عقیده‌ی من اصلاً برای خودش وقت نم‍ی‌‌ذاشت. خودش رو کلاً وقف ما کرده بود و این ناراحتم می‌کرد.
- دخترم برو لباسات رو بپوش، سرما می‌خوری.
و به تاپ شلوارکی که برام گذاشته بود اشاره کرد.
- باشه.
سریع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 30 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
توی ساحل همیشگی مشغول قدم زدن بودم. از دیدن این مکان آشنا جا نخوردم؛ این ساحل جایی بود که خیلی چیزها رو برام یادآور بود و من تو تک‌تک این نقاط خاطره داشتم، هم خوب و هم بد.
در کمال تعجبم کفش‌هام توی دستم بود و من بدون هیچ مشکلی توی ساحل شنی قدم برمی‌داشتم. انگار وسواسم امشب قصد داشت تنهام بذاره تا یادم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو لای موهای پرپشتم فرو کردم.
- پدرم رو با دوست دختر هکرش دیدم.
جان متعجب بهم نگاه کرد.
- اون مجرم پدر من بود. اون موقع چهار سال بود که از مادرم جدا شده بود. طی چهار سال تبدیل شده بود به یه مجرم، یه قاتل. پدرم رو بعد چهار سال دیده بودم؛ ولی در چه موقعیتی؟ می‌تونید تصورش رو بکنید؟ مامان نیروها رو خواست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
از بین دستبندهام دوتا دستبند فانتزی اسپرت دخترونه درآوردم که با سنگ‌های شیشه‌ای براق چند ضلعی درست شده بود. این‌ها رو معمولاً خودم درست می‌کردم؛ برای همین چون از قفل و زنجیر داشتنشون خوشم نمی‌اومد، براشون کش نامرئی مینداختم و تهش رو گره می‌زدم. دوام و عمرشون خیلی زیاد بود و چون جنس سنگ‌ها از شیشه‌ای‎‌ بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
همراه با ساغر از خونه زدیم بیرون. نمی‌فهمم این آبجیم چرا این‌قدر هوله؟ خیلی عجوله خدایی!
- تو چرا این‌قدر عجولی؟
- به همون دلیل که تو همیشه بیخیالی! حتماً دیشب با آتوسا حرف زدی که الان این‌قدر آرومی.
- بله؛ ولی اگه هم حرف نمی‌زدم تو نمی‌تونستی بفهمی که استرس دارم یا نه.
- باشه بابا بیا ،من جلوی زبون تو یکی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان هفت سرزمین | بیتا صادقی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: طوفان سفید، YeGaNeH، زهرا.م و 24 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا