خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  1. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_چهل‌و‌یکم زخمش سر باز کرده بود و عذابش می‌داد. باز هم چند دقیقه‌ای سکوت کرد و درد دلش را با کمی تأخیر آغاز کرد. - کار حامده. همین. البته همان یک جمله، برای کیسی در شرایط او واقعاً معجزه بود. به نشانه‌ی فهمیدن سر تکان دادم و پچ زدم: - خب؟ با کلمات تلگرافی سعی...
  2. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_چهل «سهیل» صدای ویبره‌ی موبایل درون جیب کتم وادارم کرد از حرکت بیاستم. پایم را که درون اندک برف‌های باقی مانده‌ی بارش اخیر فرو رفته بود بیرون کشیدم و به نام فردی که قصد برقراری ارتباط را داشت چشم دوختم. خانم پولادوند بود، منشی کلینیک. تماس را سریع وصل کردم. -...
  3. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌نهم کفش‌هایش را مقابل پادری از پا درآورد و داخل شد. مامان اولین نفر بود که سلام کرد و بابا همراه با آشفتگی که صورتش آن را فریاد می‌زد جواب داد. مستقیم به طرف مبل‌ها رفت و خودش را روی آن انداخت. وخامت اوضاع را آنجا درک کردم که بابا برای اینکه در سلام کردن تاخیر...
  4. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌وهشتم مامان در کنارم وا رفت. حال و احوالم به اندازه‌ی دریایی طوفانی، هوای طغیان داشت. آقابزرگ، پدر بزرگ پدری‌ام و بزرگ خاندان صفویان، مردی که سه سال تمام بود که ارتباطش با بابا و هر کس که به او مرتبط می‌شد قطع کرده بود حالا هـ*ـوس بازگشت کرده بود، و چرا؟! سوال...
  5. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌هفتم *** «آهو» - آهو بیا این دفتر و دستکت رو از سر راه جمع کن. مگه نی‌نی کوچولویی که باید همه چیزو بهت بگم!؟ با صدای مامان هدفون را از روی گوشم برداشتم و شنیدن آهنگ قمیشی را نیمه کاره گذاشتم. از روی تـ*ـخت بلند شدم. دستی روی موهای آشفته‌ام کشیدم و از اتاق خارج شدم...
  6. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌ششم آوا که همصحبتش را از کف داده بود، به طرف من سر چرخاند. فوری، لبخند ملیحی به لـ*ـب نشاندم تا او را علیه خودم مشکوک نکنم. آوا با دیدن لبخند من، لبخندی آرام به صورتم زد و باز هم رو به سوی دیوار مقابلش گرفت. چیز عجیبی در دلم بی تاب بود تا سر از کار آهو و...
  7. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌پنجم از این حرکت ناگهانی و تا حدودی عجیب و غریب او، ذهنم درگیر شد. هر کاری می‌کردم نمی‌توانستم خشم نگاه دیشب حسین صفویان را با طغیان به ظاهر آرام نگاه امروزش مقایسه و در نهایت برابری دهم. حسین صفویان، هر چه که بود، حالا آن پدر خشمگین دیشبی که چشمان گستاخ آهو را...
  8. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌چهارم مسافت زیادی از مسیر را طی کرده بودیم و حالا، در خیابان‌های همیشه شلوغ تهران به مقصد بیمارستان در حرکت بودیم. آوا تمام مدت با چشم‌های خیس و از طریق تلفن از حال خواهرش با خبر می‌شد. جلوی در نگهبانی بیمارستان یک جای خالی برای پارک ماشین پیدا کردم. سریع...
  9. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌سوم اولین نفر سروش بود که به خود آمد و هراسان به صورت رنگ پریده‌ی آوا خیره شد و زبان جنباند: - آوا چی‌ شده؟ کی پشت خط بود؟ چی گفت که ریختی بهم؟؟ جوابی که نشنید با حرصی ناخواسته توپید: - آوا با توأم‌ها!! دخترک بیچاره گیج و مبهوت سر بلند کرد. مردمک چشمانش...
  10. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌دوم نزدیک به یک ساعت بعد به باغ کامران رسیدیم. ماشین را همانجا، بر زیر درختی خشک و قد به علم کشیده که برف‌های یخ زده جای شاخ و برگ‌هایش را گرفته بود پارک کردم. در واقع حال و حوصله آنکه بخواهم مساحت زیاد باغ را با ماشین طی کنم نداشتم. پاهای خشک شده‌ام کمی به...
  11. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی‌و‌یکم ماشین را جلوی در خانه‌ی صفویان، درست در جایی که شب گذشته ایستاده بودم پارک کردم. رو به سروش سر برگرداندم و گفتم: - یا بهش زنگ بزن یا پاشو در رو بکوب بگو بیاد دیگه. سروش کمی تعلل کرد. گوشه‌ی لـ*ـبش را گزید و زیر لـ*ـب، آشکارا لـ*ـب زد: - نه، می‌رم جلوی در. باید...
  12. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_سی زیپ کاپشن بادی مشکی رنگم را بالا کشیدم. خم شدم و با کمک پارو، حجم عظیم برف‌های انباشته شده در کناره‌های چرخ‌های ماشین را کنار زدم. دستانم را تکاندم و سوار شدم. شب گذشته، تمام موضوعات اتفاق افتاده را برای سروش شرح دادم و او هم که ظاهراً با من هم عقیده بود خیلی...
  13. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌ونهم شکوه‌های مامان را نشنیده گرفتم و در حیاط را باز کردم. سوز سردی بر صورتم شلاق می‌کوبید؛ اما من این شکنجه را با آزادی داخل خانه ترجیح می‌دادم. دمپایی هایی که حالا مهمان لایه‌ی ضخیمی از برف بود تکاندم و پا زدم. از سرمایش لرزی تند به تنم آمد و رفت. تکیه‌ام...
  14. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌وهشتم پس از صرف شام، فخری بانو به کمک سارا ظرف‌ها را شست. در این چند سال که زانو درد امانش نمی‌داد، هرقدر اصرار کردم یک نفر مطمئن را به صورت نیمه وقت استخدام کنم تا به امورات خانه رسیدگی کند و او بیشتر به فکر استراحتش باشد راضی نشد. معتقد بود زن خودش باید گیلیم...
  15. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌و‌هفتم اطاعت کرده و کنار پدرم نشستم. با لبخند نگاهم کرد و گفت: - چته بابا؟ چرا گرفته‌ای؟ با این سوالش مادر و سارا که به تازگی مقابل ما نشستند، روی صورت من دقیق شدند. نمی‌دانستم چه بگویم که بتوانم حاج احمد همیشه هشیار را از این بحث کنار بکشم. گوشه‌ی لـ*ـبم را...
  16. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌و‌ششم «سهیل» کاغذهای انباشته شده روی میز چوبی گردویی رنگ را کنار زدم. بالاخره یافتمش، موبایلی که از زمان ورود به خانه از سر بی‌حواسی در این اتاق چهار دیواری گمش کرده بودم. روشنش کردم، طبق معمول دل مشغولی این موبایل، چند تماس بی پاسخ از دوستانم و حجم عظیم پیام های...
  17. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌و‌پنجم دیگر دلم نمی خواست آنجا بیاستم و باز هم مورد بی‌رحمی‌های بابا قرار بگیرم، کاور ویولن را محکم به سـ*ـینه فشردم و پاهایم را روی برف های نشسته بر سنگ ریزه‌های حیاط کوباندم و داخل رفتم. به راستی بی‌رحمی چه مفهومی دارد؟ اگر رفتار سخت و سرد بابا نامش بی‌رحمی نیست؛...
  18. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌و‌چهارم از من نشانی هم نخواست. او مهمان منزلمان شده بود و تازه یادم افتاد که با خانواده‌اش فامیل شده‌ایم. سر خیابانی که منزلمان در آن واقع شده بود رسیدیم. خواست درون خیابان خلوت بپیچد که من، با توجه به فکری که ناگهانی به مغزم راه یافت مانع شدم. - نه‌نه...
  19. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌و‌سوم مشت شدن انگشتانش به دور فرمان، اوج عصبانیتش را فریاد می‌زد. دندان قروچه‌ای کرد و گفت: - بهتر نیست با بزرگترت مودٔبانه‌تر صحبت کنی؟ دستانم را روی زانوهایم قفل کردم و با جسارت گفتم: - من با هرکسی؛ مثل خودش صحبت می‌کنم! نفس عمیقی که بیرون فرستاد،...
  20. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_بیست‌و‌دوم کوله‌ی موش آب کشیده‌ام را روی زانو‌هایم گذاشتم و در را بستم. گویا منتظر همین حرکت از من بود که به سرعت ماشین را به حرکت انداخت و آنجا را ترک کرد. از داخل زیپ کوچک کوله موبایلم‌ را بیرون کشیدم. نام بابا روی صفحه نمایان بود. نمی‌دانم چرا؛ اما به ناگهان...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا