- عضویت
- 31/1/24
- ارسال ها
- 170
- امتیاز واکنش
- 1,241
- امتیاز
- 118
- سن
- 23
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
تمام فکر و ذکرم سیاوش شده بود و بس.
مادر در خلوت خود با مادر سیاوش صحبت کرده بود و بعد به من اطلاع داده بود که خانوادهی مذهبی هستند و انگار خیالش کمی راحت شده بود؛ اما وقتی فهمید که تمرکزم را در درس را از دست دادهام، سیاوش را مجبور میکرد تا نصیحتم کند درس...
مادر در خلوت خود با مادر سیاوش صحبت کرده بود و بعد به من اطلاع داده بود که خانوادهی مذهبی هستند و انگار خیالش کمی راحت شده بود؛ اما وقتی فهمید که تمرکزم را در درس را از دست دادهام، سیاوش را مجبور میکرد تا نصیحتم کند درس...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: