خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
- نه، خیالت راحت باشه، فعلا.
تماس را قطع نموده و داخل رفتم. حاج خانم یا همان خانم فدایی، مشغول چسب زدن یک تکه کاغذ سفید تا شده بود. زمانی که بر روی صندلی جای گرفتم، کاغذ چسب خورده را به سمتم گرفت:
- این رو بزار جایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، -FãTéMęH- و 5 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از تعویض لباس‌هایم با شلوار بلند نخی فسفری رنگ و تیشرت آستین کوتاه آبی آسمانی رنگ ساده، روبه‌روی کمدم نشستم و جعبه‌ی مقوایی خاطراتم را گشودم. بار دیگر آن تکه کاغذ کادو که روی آن یادداشت سیاوش بود را برداشته و با لبخند به بینی‌ام نزدیکش کردم و عمیق نفس کشیدم. به قفسه‌ی سـ*ـینه‌ام چسباندمش و چشم‌هایم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Essence، Della࿐ و 5 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادر با کشیدن پوف بلندی به طبقه‌ی پایین رفته و بعد از روشن کردن مودم دوباره نزد من بازگشت:
- بیا به مودم وصل شو، پیام بده.
عصبی غریدم:
- مامان حالت خوبه؟ چرا پیام بدم؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Essence، daryam1 و 5 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پلک‌هایم را بر روی یک‌دیگر فشار داده و قطره اشکی بر روی گونه‌ام چکید. باورم نمی‌شد که چنین چیز‌هایی را می‌شنوم. پس تمام این مدت چیزی که سعی داشت بهم بگوید و نمی‌توانست، این‌ها بود؟! اصلا نمی‌توانستم باور کنم! من به او اعتماد کردم. چرا اینطور شد‌؟ چرا؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Essence، Mitra_Mohammadi و 6 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادر انگشت اشاره‌اش را بر روی بینی و لـ*ـب‌هایش فشرد:
- هیش، یواش‌تر. چه خبرته؟! الان مَرده رو بیدار می‌کنی.
کنارش نشستم:
- ببین داره با تلفن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Essence، Mitra_Mohammadi و 5 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
چقدر من بدبختم! جعبه مقوایی را باز کرده و با احتیاط یک بار دیگر گنبد را از داخل آن بیرون کشیدم. سیمش را به پریز برق زده و گنبد در دست‌هایم شروع به درخشیدن کرد. بغضم ترکیده و بار دیگر قطرات اشک تمام صورتم را خیس نمود‌ با هق‌هق تماشایش کرده و بعد با دستانی لرزان به داخل جعبه برش گرداندم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Essence، Mitra_Mohammadi و 4 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
رها لیوان را از دستم گرفته و کمی نگاهم کرد:
- چته؟ داری می‌میری؟
نیشخندی زدم:
- بدتر از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Essence، Mitra_Mohammadi و 4 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
و گوشی را محکم به تلفن کوبیدم. رها با کنجکاوی نگاهم می‌کرد. گفتم:
- مامان بود.
سرش را به نشانه‌ی تایید تکان داد. نشستم بر روی زمین و استکان چای را برداشتم‌. یک جرعه نوشیدم. یخ کرده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 4 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
- سلام.
با شنیدن صدایش گریه‌ام شدیدتر شد. صدایش سرد و کمی لرزان و گرفته بود. مثل آن‌که او هم گریه کرده است. آرام لـ*ـب زدم:
- خوبی؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 5 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
176
امتیاز واکنش
1,249
امتیاز
118
سن
24
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر دو باهم شروع به گریه کردیم و فقط صدای هق‌هق و نفس‌هامون درون گوشی تلفن می‌پیچید. سیاوش با بغض نالید:
- به خدا عاشقت شدم. تا حالا همچین حسی به کسی نداشتم. می‌دونم که عاشقت شدم و می‌دونم که نیاز به فکر کردن داری. تا وقتی که بخوای منتظر می‌مونم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا