- عضویت
- 31/1/24
- ارسال ها
- 176
- امتیاز واکنش
- 1,249
- امتیاز
- 118
- سن
- 24
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
- نه، خیالت راحت باشه، فعلا.
تماس را قطع نموده و داخل رفتم. حاج خانم یا همان خانم فدایی، مشغول چسب زدن یک تکه کاغذ سفید تا شده بود. زمانی که بر روی صندلی جای گرفتم، کاغذ چسب خورده را به سمتم گرفت:
- این رو بزار جایی...
تماس را قطع نموده و داخل رفتم. حاج خانم یا همان خانم فدایی، مشغول چسب زدن یک تکه کاغذ سفید تا شده بود. زمانی که بر روی صندلی جای گرفتم، کاغذ چسب خورده را به سمتم گرفت:
- این رو بزار جایی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: