- عضویت
- 31/1/24
- ارسال ها
- 176
- امتیاز واکنش
- 1,249
- امتیاز
- 118
- سن
- 24
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوا واقعا سوز بدی داشت. سیاوش دقیقا جفت من نشست. با خجالت صورت گُر گرفتهام را پایین گرفتم. زیرچشمی اطراف را میپاییدم تا آشنایی یک وقت ما را نبیند. صدای نفس عمیق سیاوش را شنیدم:
- گوشیت رو با خودت نیاوردی؟
کف دستانم را...
- گوشیت رو با خودت نیاوردی؟
کف دستانم را...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: