- عضویت
- 31/1/24
- ارسال ها
- 176
- امتیاز واکنش
- 1,249
- امتیاز
- 118
- سن
- 24
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
از درب فلزی مدرسه که داخل میآمدی، به حیاط بزرگی بر میخوردی. درست وسط آن ساختمان سه طبقهی بزرگ مدرسه قرار داشت.
آهی حسرت بار کشیده و موبایلم را از جیب مانتویم بیرون آوردم. مشغول نگاه کردن به عکسهای سیاوش شدم. چرا همه چیز توی این دنیا آنقدر با...
آهی حسرت بار کشیده و موبایلم را از جیب مانتویم بیرون آوردم. مشغول نگاه کردن به عکسهای سیاوش شدم. چرا همه چیز توی این دنیا آنقدر با...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: