- عضویت
- 9/2/21
- ارسال ها
- 170
- امتیاز واکنش
- 2,693
- امتیاز
- 213
- زمان حضور
- 8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 39
از نرده ها گرفتم و آرام پایین رفتم.
نتوانستم جلوی حیرتم را بگیرم.
_ شوخی می کنی؟!
آلوین پوزخندی زد.
_ هیچ شوخی ای درکار نیست. بجنب باید سریع راه بیوفتیم. ممکنه که دیر بشه و...
پریدم وسط حرفش و ذوق زده و با صدایی بلند گفتم:
_ معرکه اس!!!
خشکشان زد.
دور خودم چرخیدم و ادامه دادم:
_ عین این اسلحه خونه هایی میمونه که مال جیمز باند...
از نرده ها گرفتم و آرام پایین رفتم.
نتوانستم جلوی حیرتم را بگیرم.
_ شوخی می کنی؟!
آلوین پوزخندی زد.
_ هیچ شوخی ای درکار نیست. بجنب باید سریع راه بیوفتیم. ممکنه که دیر بشه و...
پریدم وسط حرفش و ذوق زده و با صدایی بلند گفتم:
_ معرکه اس!!!
خشکشان زد.
دور خودم چرخیدم و ادامه دادم:
_ عین این اسلحه خونه هایی میمونه که مال جیمز باند...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com