خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 19
دیروز را بدترین روز زندگی ام نامگذاری کردم.
یک؛ نتوانستم از مهمانی ای که فقط هر یکماه یکبار برگزار می شد استفاده کنم.
دو؛ نرسیدم بستنی های شکلاتی بخورم.
سه؛ آن آلوین احمق مرا سرکار گذاشت.
چهار؛ دوتا محافظ بی فرهنگ وارد اتاقم شدند.
پنج؛ فقط توانستم یکی از آنهارا بکشم!
شش؛ مورد تمسخر آلوین قرار گرفتم.
هفت؛ کاغذ اصلی زیر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 28 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 20
-- این موسین ناگانته. یک اسلحه بزرگ، بعضیاشون چشمی دارن بعضی هاشون نه مثلا موسین ناگانت 28 چشمی نداره.
این تپانچه اس؛ در زمان انقلاب فرانسه خیلی ازش استفاده می شد.
این والتر پی 38، در جنگ جهانی دوم، کشور آلمان از این اسلحه استفاده می کرد.
اینم کارابینر 98 کا! اسلحه خیلی محبوبی بود، و البته سنگین! اینم ساخته کشور آلمانه.
پرهام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 28 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 21
راحت و ریلکس لم داده بودم.
به نظر میاد محافظی که قرار بود مارو تا پناهگاه اصلی برسونه زیاد از حد خنگ بود. واقعا نفهمید جاسوس اصلی کیه؟! اصلا انتظار نداشتم.
اگرم مارو کشت هم که کشت. نیازی نبود استرس بیخودی بگیرم.
سرعت ون هرلحظه که می گذشت بیشتر می شد، اما نه اندازه که باید می شد!
یه لحظه ون پیچید که با سر رفتم شیشه. تا بلند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 30 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 22
اینجا چخبر بود؟!
داریوش تمام مدت در ون بود؟!
اما... صدایی نمی آمد که!
اوضاع برایم گنگ و نامفهوم بود. پشت سر داریوش مرد جوان ورزیده ای بیرون آمد. حتما محافظ جدید داریوش بود.
مات و مبهوت، لبهایم از هم باز شدند:
-- داریوش؟
سرد نگاهم کرد. گیج و گنگ بودم. باورم نمی شد.
محافظ صاف ایستاد و یوزی رو به صورت اریب روبروی قفسه سـ*ـینه اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 29 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 23
ساختمان پناهگاه مانند کارخانه های اسلحه سازی ورشکسته شده بنظر می آمد.
یک ساختمان آجری- سیمانی بزرگ و باپنجره های مربع شکل کوچک که یک به یک، سی سانتی متر سی سانتی متر فاصله داشتند.
در های کشویی، اتاقک های نگهبانی، حفاظ های سیمی و تیغه دار بلند.
محافظ های دست به پشت قلاب هم، مستحکم و جدی ایستاده بودند.
ب وی خون می آمد!
چیزی در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • عالی
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 27 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 24
آلوین با تکه آخر لباس محافظ، دور دهان محافظ را بست و کلید نقره ای رنگی را از توی جیب شلوارش برداشت.
-- خب، حداقل از دست این یکی که کاری برنمیاد. فقط کاش این پناهگاه هم مثل پناهگاه خودمون باشه و گشتی در کار نباشه که متوجه این بشن.
-- فکر نکنم اینجوری باشه. داریوش که خودش جهنم نورد درجه دو بود رو اسکنش کردن! بعید نیست که گشتی هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 29 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 25
برخی راهرو ها بر اساس موجودات افسانه ای و برخی دیگر بر اساس نام گل ها نامگذاری شده بود.
وارد راهروی یکی مانده به آخر شدیم.
" راهروی بختک"
دکور راهرو طوسی- مشکی بود.
اسم این یکی را دوست داشتم! راجب موجود ترسناک، فوق هولناک و افسانه ای "بختک" یه چیز هایی شنیدم بودم. به آخر راهرو رسیدیم.
تنها یک پیچش دیگر به راست و دیدار!
ریتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 26 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 25
برخی راهرو ها بر اساس موجودات افسانه ای و برخی دیگر بر اساس نام گل ها نامگذاری شده بود.
وارد راهروی یکی مانده به آخر شدیم.
" راهروی بختک"
دکور راهرو طوسی- مشکی بود.
اسم این یکی را دوست داشتم! راجب موجود ترسناک، فوق هولناک و افسانه ای "بختک" یه چیز هایی شنیدم بودم. به آخر راهرو رسیدیم.
تنها یک پیچش دیگر به راست و دیدار!
ریتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 28 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 26
چشمان قهوه ای روشن، موهای بلند قهوه ای روشن، پوست سفید، بینی متناسب با صورت و صورتی بیضی شکل.
تعظیم کردم و در همان گفتم:
-- قربان!
آمدم بگویم " این دیدار بسیار حیاتی ست" که...
حرف در دهانم ماسید! خشکم زد! ماتم برد!
نگاهم به مابین آبمیوه ها و کاپ کیک های شکلاتی افتاد، جایی که یک زیر سیگاری پر از ته سیگار قرار داشت و همینطور یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 27 نفر دیگر

malakeh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
2,693
امتیاز
213
زمان حضور
8 روز 3 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 28
آلوین سرش را بر پشتی مبل تکیه داده بود و چشمانش را بسته بود.
_ قبل از اینکه بریم دستای رئیس رو باز کنیم یه ده دقیقه ای بشینیم.
با تعجب نگاهش کردم.
_ چرا؟
دست در جیبش برد و گوشی گران قیمتی را درآورد.
باورم نمی شد! همان گوشی که در دست برادر دوقلوی رئیس بود!
صحنه ها در مقابل چشمانم جان گرفتند.
آن لحظه ای که بر روی آن مردک خم شد؛...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جهنم نوردان | malakeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: SAEEDEH.T، رز سیاه، SelmA و 27 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا