- عضویت
- 19/4/20
- ارسال ها
- 220
- امتیاز واکنش
- 3,979
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- ته میدون
- زمان حضور
- 18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
رز گفت:
- نه!
بهنظر آشفته میرسید.
- من هیچوقت ازش نمیخوام، و انتظارش رو ندارم که کمکی بکنه؛ حاضرم به یه جای کوچکتری نقل مکان کنم تا ...
متوجه شد. مادرش از این میترسید که به خاطر مشکلات مالی دختر مجردش مجبور شود به یک مکان کوچکتر برود. آنجلیکا به طور غریزی به لرد استرلینگ نگاه کرد و هیچ تلاشی نکرد که حقیقت اینکه او را دوست دارد پنهان کند. ضربان قلبش تندتر و تندتر شد و او به بشقابش فشار بیشتری وارد کرد. چطور میتوانست با مردی با چنین خشمی ازدواج کند؟ مادرش یک بار دیگر با اصرار گفت:
- بیا!
و این بار او بدون اینکه منتظر آنجلیکا بماند به سمت میز رفت. به بشقابش نگاه کرد. تنها چیزی که میخواست این بود که آن را با ناامیدی به سمت دیوار پرت کند، اما این عمر بیهوده بود و او در واقع خیلی گرسنه بود. به همین دلیل فکش را محکم فشار داد و کنار خانم چسترفیلد نشست چون تمام صندلیها از قبل اشغال شده بودند. همین هم خوب بود. لوسی همانطور حرف میزد و او با تحمل حرفهایی که مادرش به او زده بود، چنگال را درون دهانش فرو میبرد و غذایش را میخورد.
***
چند لحظهای از تمام کردن غذایش گذشته بود. راندولف هم سعی میکرد از قهوهاش لـ*ـذت ببرد و زنانی که در اطرافش نشسته بودند را به گفت وگو دعوت کند به جای اینکه تمام حواس و توجهش را به لیدی آنجلیکا بدهد. وقتی وارد اتاق شد چهرهاش در هم رفته بود. از تمام حرفهای مادرش تنها نگرانی بر صورتش جا مانده بود و خیلی عمدی تلاش میکرد تا به صورت او نگاه نکند. واقعاً او مجبور بود از رفتار دیشبش عذرخواهی کند، هرچه نباشد قرار بود هم را دوست داشته باشند به جای اینکه او را بترساند.
- شاید دلتون بخواد برنامهی هفتهی آینده رو بدونید.
آنقدر احمق نبود شش خانم جوان را بدون برنامهی سرگرمکنندهای به خانهاش دعوت کند. همهی نگاهها به سمتش معطوف شد حتی نگاه سرپرستار، همه بهجز نگاه بانو آنجلیکا که تمام توجهش به محتوای چایخوریاش ثابت مانده بود.
رمان اسرار تالار کولچستر | تیم ترجمۀ انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: