خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از این رمان راضی هستید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و هشتم:
نازی خودش و نزدیک تر کشید و آروم گفت:
-خبریه؟
ابروهام بالا پرید با تعجب جواب دادم:
-نه، چه خبری؟
لـ*ـباش کش آورد و همین طور که حق به جانب نگام می‌کرد گفت:
-آخه لبخندت کنار ماشین این پسره اینو نمی‌گفت.
دو هزاری کجم افتاد. اخم کردم و دست به سـ*ـینه بهش نزدیک شدم و مثل خودش گفتم:
-خبرا که دست شماست خانم، قرارت چطور گذشت؟
خودش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 10 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود نوه‌ام:
چشم دخترا گرد شد.
مارال-نهههه؟
نازی-آرهههه. تازه قسمت جالبش اینجاست که سامی جووون، عاشق سه آتیشیه گذشته‌ی بنده هم می‌شه پارتنر جدید این خانم مار افعی. آمار تعداد خروس هایی هم که توی این دو سال اطرافش بودن هم که دیگه از دستم در رفته.
تک خنده‌ای به فکای افتادشون زدم.
نازی با خنده ادامه داد:
-با چیز هایی که از سامان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 10 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صدم:
سر میز هم هر کدوم به نحوی در خود فرو رفته و اصلا از مزه‌ی غذا چیزی عایدمون نمی‌شد.
سکوت هم حاکم بود و به جز صدای به هم خوردن قاشق و چنگال هیچ صدای دیگه‌ای به گوش نمی‌رسید.
چنگال از دست مارال افتاد و با صدای بدی اول به پایه میز و بعد هم به زمین برخورد کرد.
شرمنده کلی عذر‌خواهی کرد و خم شد که برش داره، هم‌ زمان طاها هم که با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و یکم:
ما نمی‌تونستیم حتی دو دقیقه دست از جنگ و ستیز بکشیم، طبیعت این گربه‌ی وحشی همین بود، چی کارش می‌کردم.
-میسو فونیا.
با تعجب ایستادم، به سمتش برگشتم و خیلی غیر ارادی با ابرو‌های بالا رفته گفتم:
-چی چی؟
لبخند نداشت برعکس خیلی هم جدی بود. توی چشمام دقیق شده و همین طور که مشت راستش رو کف دست چپش می‌کوبید ادامه داد:
-میسو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و دوم:
تازه نگام به فاصله کمه بینمون افتاد.
لـ*ـبم رو خیلی غیر ارادی گاز گرفتم که حس کردم شونه هاش داره می‌لرزه.
نگام رو با غضب بهش دوختم:
-به خدا یه کلمه حرف بزنی، تیکه بزرگت گوشته.
عاقل اندر سفیه نگام کرد و با چشم به دستم اشاره کرد که سریع برش داشتم.
خجالت که نه، آخه منو چه به خجالت شوخی می‌کنی؟ در برابر این اُسوه‌ی پرویی باید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و سوم:
-مطمئنی می‌خوای این کار و بکنی؟
همین طور که از این ور به اون ور می‌رفت مضطرب جواب داد:
-نه در واقع نیستم. هر وقت تو از زنده بودنت بعد از همنشینی با یه شیر درنده مطمئن بودی، منم می‌تونم از این تصمیم مطمئن باشم.
مهرناز همین طور که پاشو تند تند تکون می‌داد عصبی گفت:
-خب غلط می‌کنی در‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواستش و قبول می‌کنی وقتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهارم:
تازه از کلاس برگشته و سرم بیش از حد درد می‌کرد، گیر های مامان از روی دلتنگی و جر و بحث چرت دخترا هم به این درد طاقت فرسا دامن زده بود.
سعی در پنهانش داشتم تا شاید خود به خود دست از سرم برداره ولی هر لحظه بد تر و بدتر شده و من چرا این قرصای لعنتی رو پیدا نمی‌کردم.
تند تند بالای یخچال دنبال قرصام می‌گشتم ولی هیچی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و پنجم:
پام از روی پله‌ی آخر لیز خورده و بعد از پرش از روی چهار تا پله، با پایین تنه روی زمین فرود اومدم.
همون لحظه در کنارم باز شد و محکم به پام خورد.
کارم از آخ گفتن گذشته بود، فقط دلم بارون می‌خواست.
بد توی خودم می‌پیچیدم. درد پام به اعلا رسیده و توی سلول به سلول بدنم رسوخ کرده بود.
-پول خورد ندارم خواهر ولی اگه صبر کنی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 10 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و ششم:
سرم پایین بود که با صدای طاها از جا پریدم:
-سلام، خدا بد نده.
آروم تشکر کردم. رو به روم به نرده ها تکیه داده بود. برعکس اون اولا گرم تر برخورد می‌کرد. انگار کم کم یخ بینمون آب می‌شد.
-چه اتفاقی افتاده؟
-چیزی نیست لیز خوردم.
-خانم تازه از پرواز برگشتن، بالش ضربه دیده.
سرم و چرخوندم و با ابرو های بالا رفته زیر نظر گرفتمش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 10 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و هفتم:
-کجایی؟
قهوه‌ام رو برداشته و به سمت میز حساب حرکت کردم:
-تازه کارم تموم شده، یکم دیگه می‌رم خونه.
-امانتی منو رسوندی؟
کارتم رو به سمت دختر زیبا‌رویِ مسئول کافه گرفتم که با کلی چرب زبونی های مسخره پول و حساب کرد:
-مطمئنی می‌خوای این کار و بکنی؟
-رسما این کار و کردم دیگه راه برگشتی نیست.
-چرا هست هنوز نامه نرسیده،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا