خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از این رمان راضی هستید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و سی و هشتم:
مظلوم شده بودم، زیاد خیلی زیاد جوری که دلم برای خودم رفت و برنگشت.
دست به سـ*ـینه بدون اینکه جواب بدم، روم رو به سمت پنجره برگردوندم.
خیلی تخیلی می‌شد اگه ماشین روشن نشه و مجبور شیم شب و اینجا بمونیم؟
و چرا من دلم می‌خواست واقعا برای یک بارم که شده توی خیال زندگی کنم.
برای خودم ادامه‌ی روز و تصور می‌کردم.
مثل فیلما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Z.a.H.r.A☆ و 8 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و سی و نهم:
شاید زیادی بزرگش می‌کردم، رفتارام واقعا مسخره بود.
دختر رویایی نبودم و بعد از این همه سال سن، احساسات خودم و درک می‌کردم ولی چشمم ترسیده بود.
من وحشت داشتم... از اینکه برای ثانیه ای کسی رو نزدیک تر از خودم به خودم ببینم وحشت داشتم.
این همه سال بطن محافظ وجودم و بر پایه‌ی غرور و حاضر جوابی بنا نکرده بودم که حالا به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 6 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهلم:
آخ حرصم گرفته بود، اما نه از اون، از خودم که توی این وضعیت خندم می‌گیره.
به ضرب خودم و روی مبل پرت کردم.
هنوز خوابم می‌اومد، خمیازه پدر مادر داری کشیدم که بالش نازی محکم توی دهنم کوبیده شد.
-با این اخلاقت مگسم رغبت نمی‌کنه دم پرت شه، بی پرستیژ.
سر بالشش توی چشمم خورده بود.
همون طور که ماساژش می‌دادم با حرص و اعصابی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 6 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهل و یکم:
-کوفت، حتما باز وسایلی که تو آنلاین سفارش دادی و آوردن بستن به ریش من.
پوکر جواب داد:
-اون موقع من باید می‌رفتم بگیرم چی کار تو داشتن.
تقه هایی که پشت سر هم به در می‌خورد بحثمون و کوتاه کرد.
در و باز کردم که فردی سرش و انداخت پایین و داخل شد.
دوست داشتم بزنمش وقتی با کفش روی فرشا راه می‌رفت.
پنج تا گلدون بزرگ دستش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 6 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهل و دوم:
کارت و به زور از مارال گرفتم، نمی‌داد که...انگار ارثیه‌ پدرشه و من عمه‌اشم.
بالاخره با هر جون کندنی که بود کاغذ و از دستش بیرون کشیدم.
خودش و با غر غر روی مبل پرت کرد:
-بخون در به در، ببینم به کجا می‌رسی؛ این همه رمضون بالاخره شعبونِ ما هم می‌رسه.
با اخم سعی کردم خفه‌اش کنم.
نازی با لبخند شروری که روی لـ*ـب داشت،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 6 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهل و سوم:
سکوت کرد، به جز صدای نفس نفسش به هیچ چیز دیگه ای توجه نمی‌کردم.
نسبت به زمانی که با هم گذرونده بودیم فکر می‌کردم دیگه می‌شناسمش ولی انگار اشتباه می‌کردم یا حداقل توی اون لحظه آرزو می‌کردم اشتباه کرده باشم.
سر و صدا ها کمتر شد انگار موضوع براش جالب شده بود که از اجتماع فاصله گرفت.
نفس عمیقی کشید و متعجب پرسید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 4 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهل و چهارم:
توی آ*غو*ش مارال فرو رفتم ولی اونقدر لمس بودم که حتی نتونم جلوی کشیده شدن پرده‌ی چشمام و بگیرم.
با ته مونده‌ی جونی که برام باقی بود بیدار شدم.
اولین چیزی که به چشم می‌خورد سیاهی بود نه که شب شده باشه نه سیاهی دنیام و می‌گم.
بوی تند الکل عذاب آور بود به سختی نیم خیز شدم.
خشم فرو کش کرده بود و حالا، باید اینقدر توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 3 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهل و پنجم:
اکسیژن خونم افت کرده بود، مثل کسی که به سطل آب یخی مهمون شده نفس نفس زده و می‌لرزیدم.
کاش دستگاهی بود که گلچین خاطرات سمی وجودم اعم از وجود یه سری افراد اسید و از زندگیم حذف می‌کرد.
با جنون به یک باره گلدون و از پنجره بیرون پرت کردم.
الان جزو اون چاخان گو هایی بودم که واقعا از گل بدشون میاد.
با صدای آخ بلندی از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 3 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و چهل و ششم:
لبخند خجالت زده‌ای روی لـ*ـبم نشست:
-نه که جاهای دیگه برامون کارت دعوت فرستادن.
جدی سر تکون داد که صورتش از درد درهم شد.
لبخند از روی لـ*ـبم پاک شد و دستپاچه شدم اما اون انگار به هیچ ورش نبود.
-به هر حال گفتم که توام به حال و روز من دچار نشی البته اگه به شانس منه همه براشون از اون بالا کفتر می‌باره برای من یک دانه اصغر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Elaheh_A و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا