- عضویت
- 1/7/20
- ارسال ها
- 167
- امتیاز واکنش
- 3,293
- امتیاز
- 213
- سن
- 18
- زمان حضور
- 5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و هشتم:
دستم رو جلوی دهنم گرفتم تا صدای خندم بلند نشه:
-مارال میدونی اگه نازی بفهمه به دوست پسرش چی گفتی تیکه تیکت میکنه.
-بذار بکنه مگه دروغ میگم.
-به هر حال راستم نمیگی، من الان دانشگام. باید کارای پایان نامم و تموم کنم. دو ماه دیگه که بخوایم برگردیم تهران، باید تمام کارام جمع و جور باشه.
-هنوز که وقت هست؟
-اره هست، ولی...
دستم رو جلوی دهنم گرفتم تا صدای خندم بلند نشه:
-مارال میدونی اگه نازی بفهمه به دوست پسرش چی گفتی تیکه تیکت میکنه.
-بذار بکنه مگه دروغ میگم.
-به هر حال راستم نمیگی، من الان دانشگام. باید کارای پایان نامم و تموم کنم. دو ماه دیگه که بخوایم برگردیم تهران، باید تمام کارام جمع و جور باشه.
-هنوز که وقت هست؟
-اره هست، ولی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com