خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از این رمان راضی هستید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هشتاد و هشتم:
-کیش و مات. یه دختر بچه سه ساله بهتر از تو شطرنج بازی می‌کنه توت فرنگی.
-اره دیگه اگه منم مثل تو اینقدر توی تقلب کردن ماهر بودم هر پنج دست و می‌بردم.
بلند خندیدم و با ظاهری به شدت بشاش، براش دست زدم و گفتم:
-تو اگه تونستی منو در حال تقلب کردن بگیری من خودم و در جا می‌کشم کنار، چطوره؟
دست به کمر ایستاد و با صدایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هشتاد و نهم:
دستی به صورتم کشیدم و به زور پلکم رو کمی از هم فاصله دادم.
چشمام می‌سوخت.
دوست داشتم جیغ بزنم که صداش بلند شد:
-از اون بالا کفتر می‌آید یک دانه موش آب کشیده می‌آید.
سوختم واقعا در یک کلمه آتیش گرفتم.
خودم و جلو تر کشیدم که بیش تر شلنگ آب و به سمتم گرفت.
-بگیر اون ور این لعنتی و کورم کردی نونِ نیم پز.
شلنگ آب و پایین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود‌م:
دستمالی که توی دستم بود رو شستم و سر جای اولش گذاشتم.
خسته شده بودم اما نمی‌شد بروز بدم، زشت بود.
اخه من چند بار توی عمرم گرد‌گیری کردم که ترفندش اومده باشه دستم.
سرم و تکون دادم تا این انرژی های منفی روم تاثیر نذاره.
از آشپزخونه خارج شدم.
چشمم به مارال خورد همین طور که جارو برقی می‌کشید بهم چشم غره رفت و لـ*ـب زد:
-برو چشمم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و یکم:
قبل از اینکه سمیرا خانم شماره‌ی پسرش و بگیره گفتم:
-من ناخواسته قسمتی از حرفاتون رو شنیدم، تا چند دقیقه‌ی دیگه باید برم دنبال نازی اگه بخواید می‌تونم چیزایی که لازم دارید و بخرم.
شروع کرد تعارف کردن:
-نه بابا دختر جون، همین الانشم کلی خجالت زدم کردین، اینام خیلی نیستن می‌گم آبتین که داره می‌آد برام بخره.
علاوه بر اینکه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Meysa، MaRjAn و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و دوم:
مثل همیشه خودم و خونسرد جلوه دادم و قبول کردم.
برعکس منظور بی‌خودش تقریبا درست می‌گفت.
چرا باید من ماشینم و می‌برم و توی این گرونی بنزین الکی مصرف می‌کردم وقتی راننده‌ی شخصی هست.
به تفکراتم لبخندی زدم.
در ماشینم و قفل کردم، در سمت شاگرد رو باز کرده و بی رودروایسی سوار شدم.
بدون اینکه نگام کنه کمربندش و بست و به راه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، Meysa، MaRjAn و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و سوم:
آبتین رو به روم ایستاده و با چهره‌ای گنگ و متعجب نگام می‌کرد، دستش هم به صورت بشکن جلوی صورتم گرفته بود.
سرم رو تند تند به دو طرف تکون دادم تا حالم بیاد سر جاش که ابروهاش بالا پرید.
بسته‌ی کیک آماده رو زیر و رو کرد، جدی و موشکافانه گفت:
-این چی داره که اینقدر ضایع محوش شده بودی؟
کم کم داشتم خودم و جمع و جور می‌کردم.
من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 12 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و چهارم:
بیرون رو‌به‌رو‌ی بستنی فروشی به ماشین تکیه داده بودم و برای چکاپ وضعیت خونه از مارال پرس و جو می‌کردم.
از هر ده کلمه‌ای که تایپ می‌کرد ۱۰ تاش فحش بود، توپش به قدری پر بود که آخرا دیگه کنترل خودش و از دست داده بود.
چند دقیقه از ورود ابتین به کافه می‌گذشت و من با خودم فکر می‌کردم که شاید رفته شیرموز بسازه.
از افکار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و پنجم:
اصلا پوکیده بودم از خنده، ابتین غلیظ حرفای خودش رو به خودش برگردونده بود.
پسر دزدکی نگاهی به پشت سرش انداخت، تیز نخ نگاهش رو دنبال ‌کردم که به گروهی از هم جبهه‌ای هاش که کنار ماشینی ایستاده و از خنده هر کدوم یک طرف ولو شده بودن نگاه کردم.
علت بازی زیبامون هم پیدا شده بود و این باعث می‌شد خندم عریض تر بشه.
بالاخره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 8 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود و ششم:
صاف نشستم و همین طور که انتهای شیر موزم رو می‌خوردم بدون اینکه ازش چشم بگیرم، گفتم:
-می‌دونی اولین باری که دیدمت در نظرم یه پسر عصا قورت داده‌ی پرو و عنق بودی که دوست داشتم سر به تنش نباشه ولی حالا... اگه زیاد پرو نشی باید بگم که اونطور که فکر می‌کردم نیستی، شاید گاهی اوقات شیش بزنی ولی دلقک خوبی هستی؛ در کل می‌شه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 8 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نود هفتم:
-تعریف کردنت بخوره توی سرت، نخواستیم...
از اینا بگذریم... تا حالا تا جایی که از دستمون بر‌اومده، هم و به آتیش کشیدیم. به نظرم دیگه کافیه...
دستمالی از جلوی ماشین برداشتم و همین طور که مظلوم تکونش می‌دادم گفتم:
-آتش بس.
متفکر سرش و تکون داد:
-باشه من حرفی ندارم... ولی باید قبول کنی جا زدی.
دست به سـ*ـینه با صورتی حق به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا