- عضویت
- 1/7/20
- ارسال ها
- 167
- امتیاز واکنش
- 3,293
- امتیاز
- 213
- سن
- 18
- زمان حضور
- 5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و هشتم:
چشم چرخوندم، تکیه داده بود به میز و به یکی از آقایون کمک میکرد، نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره لبخند تنبلی زد که اخممو و پر رنگ تر کردم.
دوست داشتم یه کاری کنم داغون شه ولی از همه عقب تر بودم و محدودیت زمان این اجازه رو بهم نمیداد.
از توی کمد بِشر دیگهای برداشته و سر میز خودم رفتم.
محلول و دوباره با هم مخلوط کردم...
چشم چرخوندم، تکیه داده بود به میز و به یکی از آقایون کمک میکرد، نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره لبخند تنبلی زد که اخممو و پر رنگ تر کردم.
دوست داشتم یه کاری کنم داغون شه ولی از همه عقب تر بودم و محدودیت زمان این اجازه رو بهم نمیداد.
از توی کمد بِشر دیگهای برداشته و سر میز خودم رفتم.
محلول و دوباره با هم مخلوط کردم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com