خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از این رمان راضی هستید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و هجدهم:
بلند شده و با خنده به صورت درب و داغونش نگاه کردم.
وسواس داشت، هیچ وقت به صابون دست نمی‌زد، معتقد بود صابون منبع تمام باکتری ها و میکرب های دسته.
حالا... بخور تا تو باشی دفعه‌ی بعد برای من تایین تکلیف نکنی.
مثل خودش لگدی به پاش زدم:
-زود پاشو کلی کار داریم تنِ لش.
با پیروزی از حموم خارج شده رفتم تا لباسام رو عوض کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و نونزدهم:
مهری خودش و با ضرب روی مبل پرت کرد و دقیقا متضاد با چند دقیقه‌ی قبل با غم گفت:
-تازه اولشه، طوفان تو راهِ، طوفان.
با تعجب نگاش کردم که ادامه داد:
-خانواده هامون دارن میان اینجا.
نازی هم سرش و تکون داده و گفت:
-باید برای یه بازپرسی حسابی آماده باشیم.
مارال با بطریِ آبلیمو برگشته و حالا که اوضاع رو مساعد می‌دید، روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 12 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیستم:
نازی صاف نشست و شالش رو از روی شونش پایین انداخت:
-بعد ماجرای این مدل موی یهوییِ من چی می‌شه؟
موهاش واقعا خیلی مضحک شده بودن.
سمت چپِ سرش کوتاه بلند شده و قسمتی هم کاملا سوخته بود.
وحشتناک بود، فکر کردن به اون موهای پر و لـ*ـختی که داشت و مقایسه‌اشون با این حالت موهاش.
چیزی نگفتم، خودشم به زمین نگاه می‌کرد، تابلو ناراحت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 12 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و یکم:
قلبم خودش رو به در و دیوار سـ*ـینم می‌کوبید، نفسم بند اومده و انگار ترسیده دیگه خارج نمی‌شد، رباط های پام از فرط درد به صدا دراومده بودن و من می‌دویدم.
من می‌دویدم تا پشت سر بذارم تمام اتفاقات این چند روزه رو، سختی ها و کابوس ها رو.
می‌دویدم تا به خودم یاد بدم هر زمان به قسمت زهر و ننگ نوارِ زندگی رسیدی فقط بدو و رد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و دوم:
دو غولِ بی شاخ و دم با اخمای در هم رو‌به روم ایستاده و از بالا به پایین براندازم می‌کردن.
اولی که من بهش خورده بودم کله‌ی کچلی داشت که یک جای سالم روش نبود، کلکسیون جای چاقو روی سرش به پا کرده بود.
دومی هم که نگاه بدی داشت یا شایدم چون من ابرو و مژه‌ای روی صورتش نمی‌دیدم به نظرم ترسناک می‌اومد.
برای اولین بار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 11 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و سوم:
اخم کرده از عمد پام رو روی پاش گذشته و محکم فشار دادم.
توقع داشتم حتی شده کمی دردش گرفته من از خودش فاصله بده ولی اصلا به روی خودش نیاورد.
سری تکون داده و با لبخند از اونا خدافظی کرده و به زور منو جلو کشید.
کمی که ازشون دور شدیم چنگ انداخته و موهاش و با همه‌ی توانم کشیدم.
سرش به سمتم خم شد اما حتی خمم به ابرو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 10 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و چهارم:
من شکایت کردم، درسته متوجه شدیم دست کی توی کاسست، جریمه گرفته و حتی زندان کردیم اما باز هم نتیجه همیشه اون چیز دلخواه تو نیست.
-دشمنیتون با اون دختره‌ی متهم چی بود؟
بدون اینکه نگام کنه سوال می‌پرسید، می‌دونست... خودش جواب سوالش رو به خوبی می‌دونست و من به این خندم می‌گرفت که می‌دونه من دیدمش وقتی از زیر زبون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و پنجم:
دستم و با ترس روی سرم قرار دادم، قدرت تکون دادن اون زبون دو متری و نداشتم، حس می‌کردم اعضای صورتم فلج شده که نمی‌تونم تکونشون بدم.
-وای خدای من.
زمزمه‌ی آرومم بین لبای نیمه بازم حبس شد.
نفس عمیقی کشیدم. برای اولین بار واقعا نمی‌دونستم چی جواب بدم.
حرفی توی دست و بالم نبوده و گنگ شده بودم.
از زمانی که یادم بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Meysa، MaRjAn و 8 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و ششم:
قبل از اینکه اون چیزی بپرسه ادامه دادم:
-یه حادثه باعث شد دوباره برگردم به همون دوران گذشته، شک عظیمی بهم وارد شده بود و...
خب دوباره این مشکلات از سر گرفته شد.
از طرفی تازه متوجه اثرات جانبی زیادی که دارو هام داره شده بودم برای همین استفاده ازش و به حداقل رسوندم. نمی.خورم تا زمانی که حمله بهم دست بده.
استفاده‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Meysa، MaRjAn و 8 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و هفتم:
در و باز کرده و از ماشین پیاده شدم.
توقع داشتم جایی که توقف می‌کنه، مثل بهشت باشه، سرسبز و پر از گل و گیاه یا یه رستوران بزرگ و سنتی یا چه می‌دونم چیزی که باعث شه مبهوت بمونم اما اینجا دقیقا برعکس تصوراتم بود.
یه جور بیابون برهوت بود، تا چشم کار می‌کرد سنگ و کلوخ و شاید تک و توکی درخت های خشک شده با خونه های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا