خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم شخصیت براتون جذاب تره؟


  • مجموع رای دهندگان
    20

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
رهام:در هر حال خیلی شانس آوردی با اون ارتفاع اصلا تو چرا از نردبون نرفتی؟
- اینطوری بهتر بود. درست اونا با شمام دشمنی دارن ولی الان دنبال من بودن و اینطوری برای خزان بهتر بود حداقل اون آسیبی نمیدید منم تو کوهنوردی بد نیستم اینم چون هم خسته بودم و هم وضع اونطوری بود این اتفاق افتاد وگرنه من نمی‌افتادم.
متعجب بهم نگاه کردن.
رهام:خیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- من کیم؟
زن: خب، ببین توضیح این یکم سخته پس خوب گوش‌کن... ۱۸ سال پیش تو توی سرزمین مرکزی متولد شدی. پرنسس اونجا بودی و تک دختر ملکه... ملکه اون زمان زنی جوان و کم تجربه بود و البته بسیار زیبا برای همینم توکارای سرزمین همیشه با خواهر دوقلوش مشورت می‌کرد بعد از اون در طول زمان ۲ خواهر عاشق شدن ازدواج کردن و هرکدوم صاحب یه دختر شدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- باران.
اسم مادرم رو زیر لـ*ـب زمزمه کردم و گفتم:
- چطور آدمی بود؟
فرشته: درست مثل اسمش زیبا و مهربان یه زن جسور و شجاع بود که از هیچ کس باک نداشت دوست و دشمن براش فرقی نداشت هر وقت هر کس به کمکش نیاز داشت بی دریغ بهش کمک می‌کرد.
- پس زن خیلی خوبی بوده.
فرشته حرفی نزد که صدای در اومد و اونم بلا فاصله محو شد.
- کیه؟
- سولار هستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
*قصه‌گو*
- لعنت به شما! یعنی شما 15 نفر یعنی عرضه نداشتید که از پس دونا دختر کوچولو بربیاد؟ هان!
سامیار با لرزی آشکار در صدایش می‎گوید:
- سرورم ممشکل از کار... ما نبوده سوگند می‌خورم!
ارباب تاریکی در پاسخ به این جمله‌ می‌گوید:
- پس بگو مشکل کجاست؟
سامیار با دیدن آرامش گذرای ارباش محکم تر و با خیالی راحت تر ادامه‌ می‌دهد
- عالیجاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
خزان:... تاگوراس قوی تری سرزمین بوده و هست که سرزمین اصلی تو اونجاس و بعد از خوب شدنت تو رو به اونجا خواهیم برد، بعد از اون سرزمین دوم پاراتیس که یه ماجراهایی داره که بعدا برات میگم اون پسری که سعی در کمک بهت داشت رو به یاد داری؟ اون تنها پسر پادشاه و ملکه‌ی اونجا شاهزاده آرسامه!
پس اون شاهزاده بوده؟ اوه خدای من!
خزان: بعد از اونم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
خزان: تو تا حالا صحنه‌ها و یا چیزایی رو تو رگوداج دیدی که در نظرت آشنا باشه یا نه؟
- وا خزان این چی بود پرسیدی تو؟ من که هیچ جایی رو تا حالا تو رگوداج ندیدم ندیدم خب البته جز اون کوه و این اتاق که آشنا باشه برام یا نباشه دختر خوب.
خزان: راست میگی.
- سوالت همین بود؟
خزان:نه! تو تاحالا عاشق شدی؟
با شنیدن سوالش جاخوردم!
-نه. چطور؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
پورخندی زدم... آره دیگه اینم شانس منه همیشه توی لباس خریدن مشکل داشتم، خیلیا به خاطر چاقی و اضافه وزن مشکل داشتن اما من سر بیش از حد لاغریم. از تو ساکم پیراهن فیروزه‌ای و طبقه طبقه‌ای رو که لیلی برام خریده بود رو برداشتم و به حموم رفتم حموماشون جالب بود به چای شیر دکمه داشت که مدرج شده بود یه وان آب داشت با یه دوش که بهش وصل بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 18 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن اسم آموزش اخمام توهم رفت و گفتم:
- چه آموزشی؟
اخمالو:هه... پرنسس چند سال نبودن همه چیز یادشون رفته!
بد حرصی شدم و برای سوزوندنش گفتم:
- از شما نپرسیدم اخمالو.
رهام علنی لباشو تو دهنش جمع کرده بود تا نخنده خزانم دسته کمی از اون نداشت.
خزان: آرسام اون چیزی یادش نیست! یعنی حافظش رو کاملا از دست داده.
چشماش حسابی گرد شده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو تالار دو نفر بر روی تـ*ـخت سلطنت نسشته بودن و با اقتدار به حاضران خیره بودن تو بین بقیه‌ی افراد آرسام و رهام رو شناختم همشون روی تـ*ـخت‌هایی شبیه به تـ*ـخت سلطنت اما کوچک و ساده تر نشسته بودن از نزدیک ترین به پادشاه و ملکه شروع میشد و هی کوچک تر میشد ده تای اولم که پن‍ج‌تاش در راست و پنج تا هم در چپ بود باهم برابر بودن و سه تا از اونا هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
مجیکاور: خب بهار جان تو کل این هفته رو اینجایی از اونجایی که سرتم بهتر شده باید 5 ساعت در روز تحت آموزش باشی 2 ساعت برای روابطت و اداب و رفتارت 1 ساعت برای مبارزه و... 2 ساعتم برای کار روی نیروهات بعد از اون بقیه‌ی ساعات روز رو در اختیار خودتی هرکار دوست داشته باشی میتونی انجام بدی اما فقط این یه مورد رو فراموش نکن هرگز تنهایی از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 20 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا