خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم شخصیت براتون جذاب تره؟


  • مجموع رای دهندگان
    20

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر به ما برسن خیلی بد میشه چون خیلی بیشتر از ما هستن.
شروع کردم به شمردن؛
- ۵...۷...۱۵!
خدایا خودت به خیر بگذرون.
خزان:تو چته؟
- خزان بیا فرار کنیم تعدادشون ۱۵ نفره!
خزان:یه پرنسس واقعی هیچ وقت فرار نمی‌کنه.
- این دیوونگی‌... یه پرنسس فرار نمی‌کنه نباید فرار کنه اما درصورتی که کاری ازش بر بیاد نه در صورتی که ایستادن و مقاومت کردنش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دست این.
ولی خودمونیم اینم کلکلی در اومد!
- عقل کل مگه من چند بار تا حالا اینجا بودم که از این چیزای عجیب غریب سر درارم.
خزان:اینا خیلیم عادیه دنیایی که توش بودی غیر عادیه... نه خدایی اون چه لباسایی بود یه عده کل هیکلشون رو بیریختن بیرون یه عده با اون شنلاشلاشون که شکل روده بود(شال و روسری)بعضیام یه مشت شنل ۶ متری مشکی دور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 26 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
خزان:بدو بریم.
- باشه...
بعد تندی به سمت دیگه‌ی کوه رفتم و شروع کردم به پایین رفتن... پایین رفتن از بالا رفتن راحت‌تر بود و همین باعث شده بود سرعت من چند برابر بشه خوشبختانه راهش راحت تر از راه قبلی بود و باعث شده بود سرعت خزانم بیشتر بشه...
- خزان عجله کن!
خزان:تو نترس منم دارم میام.
یعنی انقدر تابلو ترسیدم!
بیخیال بابا تو هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوباره فریاد زدم؛
- باشه زود بیاید.
بعد به سرعت از راهی که اومده بودم برگشتم کوه سنگلاخی و پر از پستی بلندی به همراه اون کفشای پاشنه بلند حرکت رو برام دشوار می‌کرد اما به‌خاطر خزان ارزشش رو داشت.
دباره از یه ارتفاع نسبتا کوتاه پریدم پایین اما اینبار درست فرود اومدم اما موهام توی صورتم پخش شد و دیدم رو کور کرد پس سرم رو به شدت تکون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه نگاه به کوه انداختم و یه نگاه به نردبون طنابی...
- تو برو خزان من از کوه بالا میرم!
خزان:چی!!!! تو دیوونه شدی؟!
- منطقی باش خزان من کوه نورد خوبی هستم تازه تو همینطویم میتونی از خودت دفاع کنی ولی من چی؟من فقط میتونم با این از خودم دفاع کنم.
و به تیرکمونم اشاره کردم.
- توی کوه پر از سنگ و من میتونم باهاشون از خودم دفاع کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهم همچنان تو نگاه وحشت زده‌ و خاص اون پسر قفل بود و داشتم میوفتادم میدونستم کارم ساختس با این ارتفاع یک دفعه یه تلنگر بهم خورد و از یه طرف به کوه و از طرف دیگه به نردبون طنابی چنگ انداختم و خودم رو بین زمین و هوا نگه داشتم و تازه متوجه شدم که همه یه نفس راحت کشیدن خندم گرفته بود یعنی انقدر براشون مهم بودم؟
اما همون موقع یه طرف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
*خزان*
آرسام بهار رو توی حصار گرفته بود و منو رهامم کنارش به سرعت به سمت درمانگاه قصر جادو می بردیمش سرش خونریزی داشت اما از بینی و دهنش هیچ خونی بیرون نمیومد و این برای ما یه نور امید بود
- ماریانا... ماریانا زود بیا اینجا.
این جمله رو تو ذهنمم گفتم که اگر دادم بهش نرسه میتونم با نفوذ به ذهنش یه کارایی بکنم.
ماریانا جلوم ضاهر شد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
به اون زن مرموز و ساکت خیره شدم سیاهی شنل بلندش تو صورتش سایه انداخته بود و تنها لـ*ـب‌های سرخ آتشینش بود که دیده میشد.
با وجود ترسم به خودم جرعت دادم و پرسیدم؛
-تو کی هستی؟
و با جدیت نگاهش کردم که دیدم لبخند زیبایی رو لبهاش شکل گرفت! یعنی این لبخند مهربون میتونه بد باشه؟ من که فکر نمی‌کنم اما نباید به کسی زود اعتماد کنم.
زن: میتونی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم خیلی درد می‌کرد و به سختی پلکای بستم رو نیمه باز کردم اما من کجا بودم؟ به سختی چشمام رو چرخوندم و اطرافم رو نگاهی کردم اما نمیتونستم بدنم رو تکون بدم.
تو یه اتاق خواب بزرگ بودم شاید اندازه‌ی یه خونه!
و تازه متوجه‌ی حضور چند نفر تو اتاق شدم که با صدای بلند مشغول بحث بودن بین اونا خزان رو شناختم...
پسر اول: همش تقسیر شما بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پسر۲:فکر نکنم تو منو بشناسی من رهامم شاهزاده‌ی رگوداج و پادشاه آینده و یکی از نوزادان خاص!
نوزاد خاص!
پس اگر رهام یکی از اوناس به طور قطع خزانم یکی از اوناس و شاید همون پسر خوشگله! چون همه ازش می‌ترسیدن
ای مرده لباس زیر رو ببرن هی خوشگله خوشگله... هست که هست اصلا به تو چه ربطی داره مگه تو فضولی؟
نگاهی به رهام کردم پسر جذاب و زیبایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~XFateMeHX~، Saghár✿، MaSuMeH_M و 21 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا