- عضویت
- 24/11/19
- ارسال ها
- 313
- امتیاز واکنش
- 1,888
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل
امیر پوز خندی زد. (بهار!) از این اسم متنفر بود و پس ذهنش ميگفت دختر دیوانه در این سن وقت شوهر کردنش بود؟! حتي دلش نمي.خواست بهار كودك پانزده سال پيش را به يادش بياورد! عكس بزرگسالي بهار هم حالش را بهم ميزد! صدای دستها و مبارک باشه همه دراتاق پیچیده بود. احسان به امیر نگاه کرد. دست فرضی به ریش...
امیر پوز خندی زد. (بهار!) از این اسم متنفر بود و پس ذهنش ميگفت دختر دیوانه در این سن وقت شوهر کردنش بود؟! حتي دلش نمي.خواست بهار كودك پانزده سال پيش را به يادش بياورد! عكس بزرگسالي بهار هم حالش را بهم ميزد! صدای دستها و مبارک باشه همه دراتاق پیچیده بود. احسان به امیر نگاه کرد. دست فرضی به ریش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: