خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل
امیر پوز خندی زد. (بهار!) از این اسم متنفر بود و پس ذهنش مي‌گفت دختر دیوانه در این سن وقت شوهر کردنش بود؟! حتي دلش نمي.خواست بهار كودك پانزده سال پيش را به يادش بياورد! عكس بزرگسالي بهار هم حالش را بهم مي‌زد! صدای دست‌ها و مبارک باشه همه دراتاق پیچیده بود. احسان به امیر نگاه کرد. دست فرضی به ریش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Asal_Zinati، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و یک
***
نیمه‌ شب از در حیاط خانه بیرون می‌زند. دلش می‌خواهد فریاد بزند! به هرکجا که نگاه می‌کند آنا را می‌بیند! يادش از نگاه آنا خالي نمی‌شد! چندین بار قصد کرد که با او تماس بگیرد، اما آنا قاطع گفته بود که نمی‌تواند این شرایط را قبول کند. دلش آنا را می‌خواست؛ ولي حالا نبود در اين بحران! در اين غم‌خانه آنا نيست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و دو
امير اندوه‌گین ادامه داد:
- مامان به کنار، بقیه هم یه جورایی اوضاع رو بدتر می‌کنن. امشب بخاطر خانواده نامزد احسان، خجالت رو توی چشمای بابا و مامانم دیدم. وقتی اون ارازل اومدن حامد به فرزانه اشاره کرد که بره توی اتاق، اونم رفت. بابا اين احسان ديونه است، با كسي وصلت كرده كه يكم حرمت سرشون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و سه
امیرحسین هنگامی‌که این جمله را می‌شنود یاد حرف احسان درباره بهار می‌افتد. (داداش به خدا بهار یه تیکه فرشته است عاشقش می‌شی! خیلی خانمه!) امير اخمي می‌کند. نام آن دختر تلخ كرد ذهنش را! دستي به صورتش کشید و ذهنش را جمع می‌کند و با خوشحالی می‌گوید:
- خاک‌ بر سر ذليلت كنن از دست رفتي پسر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و چهار
ساعت پنج بامداد بود و بهار در حال خواندن نماز. زنگ تلفن همراهش به صدا درآمد. پرشتاب با ترس و پریشانی نماز را تمام کرد و اولین فکری که به ذهنش آمد این بود که زهره فوت کرده! شماره ناشناس را که دید تردید کرد به جواب دادن. پاسخ نداد، به فکر فرورفت. پیش خودش خیال کرد اشتباه کرده! پیامکی آمد:
- بهار جواب بده، سعیدم.
با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و پنج
همهمه شادی در خانه پرویز بپا بود! همه در حال آماده شدن برای رفتن به مراسم خواستگاری بودند و امیر مادری را دید که انگار به عمرش بیماری ندیده! زهره با شوق و عشق موهای پرویز را رنگ می‌زد و اختر در حال غرغر کردن به جان عفت بود که چرا لباسش را دیر از خیاط تحویل گرفته. سرهنگ مشغول صحبت با احسان بود و فرزانه در حال نق زدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Karkiz، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و شش
احوال پرسی‌های عمو رسول تمامی نداشت و بهار زیر فشار روحی شدیدی بود. همه چشم‌ها روی دهـان بهار متمرکز بود! بهار کلافه از قربان صدقه‌های عمو رسول شد! نمی‌توانست جلوی این‌ همه نگاه چشم به راه بر روی خودش حرفش را راحت بزند، پس شروع کرد به انگلیسی صحبت کردن:
- عمو جون ببخشید فارسی صحبت نمی‌کنم چون الان همه به من نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و هفت
***
«سعید»
خیره به دریا بودم. مدام چشمانم از اشک پر می‌شد! لعنتی مانند دختر بچه‌ها اشک می‌ریختم! حق من این نبود! چرا بهار جواب رد داد؟! چرا من رو ندید؟! چرا امیر حسین که هیچ علاقه‌ای به بهار ندارد باید به خواستگاری بهار برود؟! چرا بهار بی رحمانه من رو پس زد؟! لعنت به امیر حسین،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و هشت
***

(کاش بودی آنا! کاش امشب خواستگاری تو می‌اومدم عزیزم! می‌دونم همیشه آرزو داشتی مراسم خواستگاری ایرانی برات بگیرم، من رو ببخش آنا! تو از این هم‌خونه شرقی متنفر شدی، من رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهل و نه
هر دو ساکت بودند. صدای تقه در باعث می‌شود که امیر صدای بهار را بشنود.
- بفرمایید؟
پری با وسایل پذیرایی وارد شد و با خنده گفت:
- مادر دیگه خودت به آقای دکتر تعارف کن، توروخدا دکتر جان بفرمایید! چیز قابل داری نیست!
امیر حسین از پری تشکر کرد. مهر زن عمو پری مهربان را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، * رهــــــا * و The unborn
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا