- عضویت
- 24/11/19
- ارسال ها
- 313
- امتیاز واکنش
- 1,888
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و نه
«امیرحسین»
دستانش را به دورش تنگتر کرد در دلش ناله اي كرد: (خدایا این مادر یک سال پیش من نیست که در کالیفرنیا در آ*غو*ش گرفتمش! خدایا حق مادر من این نیست!) صورت گریان مادر زیبایش را غرق در بـ*ـو*سه کرد. خود را محکم گرفت، خندهای مصنوعی کرد.
- قربونت برم مادر من چرا گریه میکنی؟! ما که...
«امیرحسین»
دستانش را به دورش تنگتر کرد در دلش ناله اي كرد: (خدایا این مادر یک سال پیش من نیست که در کالیفرنیا در آ*غو*ش گرفتمش! خدایا حق مادر من این نیست!) صورت گریان مادر زیبایش را غرق در بـ*ـو*سه کرد. خود را محکم گرفت، خندهای مصنوعی کرد.
- قربونت برم مادر من چرا گریه میکنی؟! ما که...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: