خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

اشعار شاعران

  1. SAEEDEH.T

    اشعار کامران رسول زاده

    بعضی جنگ‌ها تمام نمی‌شوند حتی وقتی مرده باشی مثل یک سرباز مرده که آخرین نامه‌اش به دست معشوق نرسیده عاشق توام روی مزارم کمی بریز که تمام شود این نبرد که تمام شود این درد *** به چشم‌های کسی جز خودم نیا این روزها هیچ‌کس جز تو به چشمم نمی‌آید بگذار مردم نبودنت را از چشم من ببینند من چشم‌های تو...
  2. SAEEDEH.T

    اشعار عباس معروفی

    ساده بودم ساده بودن فریضه‌ی الاهی ست مثل نماز خواندن مثل تو را دوست داشتن مثل خنده‌هات مثل اسم قشنگت و من در همین سادگی عاشقت شدم ساده بودم ؟ نه خودم موهات را ریختم دور صورتت گوشواره‌هات را خودم آبی کردم زندگی آغاز می‌شد می‌آمدی می‌رفتی انگشت‌هات و من هیچ نمی‌خواستم جز تو که بیایی بروی نروی...
  3. SAEEDEH.T

    اشعار نجمه زارع

    یک سرنوشت سه حرفی، خالیست در کنج جدول فکر مرا کرده مشغول این راز از روز اول آنجا زنی گریه می‌کرد با کودکان گرسنه در دود خاکستر اینجا مردی‌ست در پای منقل سر درد داریم و گیجیم، این را نباید بگوییم این چیزها مشکلی نیست، بعداً خودش می‌شود حل این گرگ‌های گرسنه عادی ست ولگرد باشند ما انتظاری نداریم از...
  4. SAEEDEH.T

    اشعار آزیتا قهرمان

    زنی که آمد مرا بپوشد حتی شبیه دریایی با قایق های پیر زیباتر نشد زنی که آمد مرا بپوشد ترس ها در خطوط آبی لو می روند از ما یکی می خواست خود را به شعر بیاویزد دومی منقار خونی تو را در زخم چرخاند و رفت ملال زاییدن را کند کرده بود و خستگی روی دویدن دهان اسب می کشید نوشیدنی را چکیدم و پاییز دیگری...
  5. SAEEDEH.T

    غزلیات شاطر عباس صبوحی

    آتشی در خرمن عشق آمد و امن جانم گرفت شحنهٔ شوقم گریبانم گرفت عشوه‌ای فرمود چشم کافرش زاهد دین گشت و ایمانم گرفت رشته ای در کف ز زلف سر کشش گرچه مشکل آمد آسانم گرفت آفتابی گشت تابان در مهش تحت و فوق و کاخ و ایمانم گرفت از شراره آه و برق سـ*ـینه سوز آتشی در خرمن **** گرفت بس ز گلها...
  6. SAEEDEH.T

    اشعار الهه جمالی

    اصلا دلت می آید تمام این کافه ها بی تو بودن را به رخم بکشانند؟ پس بیا تاقهوه تلخ چشمانت را بنوشم میخواهم دراین شبهای بلند پاییز برایت ژاکتی ببافم از جنس عشق و رج به رج با خیالت سحر کنم راستی خاطرم باشد جیب هایش را کمی بزرگتر ببافم دستهایم سردتر از زمستان است انجمن رمان نویسی...
  7. niloofar.H

    اشعار محمد علی بهمنی

    اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است! اکسیر من! نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزل‌های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی تو را کنار خود...
  8. SAEEDEH.T

    اشعار شمس لنگرودی

    آخر به چه درد می خورد آفتاب اسفند این که جای پای تو را آب کرده است ****** در هر ایستگاهی که پیاده شوی کنار توام این قطار مثل همیشه در کف دستم راه می رود انجمن رمان نویسی https://forum.roman98.com https://roman98.com
  9. SAEEDEH.T

    اشعار خواجوی کرمانی

    مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا اگرم زار کشی می‌کش و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا چون در افتاده‌ام از پای و ندارم سر خویش دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا بی گل روی تو بس خار که در پای منست کیست کز پای برون آورد این خار مرا برو ای بلبل...
  10. SAEEDEH.T

    رباعیات ابوسعید ابوالخیر

    گفتم صنما لاله رخا دلدارا در خواب نمای چهره باری یارا گفتا که روی به خواب بی ما وانگه خواهی که دگر به خواب بینی ما را ****** وا فریادا ز عشق وا فریادا کارم بیکی طرفه نگار افتادا گر داد من شکسته دادا دادا ور نه من و عشق هر چه بادا بادا انجمن رمان نویسی https://forum.roman98.com...
  11. yeganeh yami

    اشعار فریدون مشیری

    عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم بنشین که با من هر نظر،با چشم دل ،با چشم سر هر لحظه خود را سرخوش تر ، از روی زیبایت کنم بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت وین جان بر لـ*ـب...
  12. SAEEDEH.T

    اشعار افشین یداللهی

    بگذار همه چیز آرام پیش برود آنقدر که هیچوقت به پایان نرسیم بگذار همه چیز آرام پیش برود تا همیشه قُلّه ای برای فتح باقی بماند بگذار همه چیز آرام پیش برود تا فرصتی برای بازگشتن باقی نماند ما هر بار دنبالِ احساسمان دویده ایم این بار بگذار همه چیز آرام پیش برود افشین یداللهی انجمن رمان نویسی...
  13. SAEEDEH.T

    مقطعات کمال خجندی

    ذاکر حق که دل روشنت از بیداریست همدم صبح سحر خیز و خنک جان و تنت گر تو در ذکری و فکری شده زانسان مشغول که دگر باد نیاید زمن و حال منت من هم از فکر نیم خالی و از ذکر دمی گو بذکر توام و گاه بفکر دهنت انجمن رمان نویسی https://forum.roman98.com https://roman98.com
  14. SAEEDEH.T

    رباعیات سیف فرغانی

    در دیدن این مدینه زمزم آب از مکه اگر سعی کنی هست صواب زیرا که درو مقام دادر امروز رکنی که ازو کعبه دلهاست خراب انجمن رمان نویسی https://forum.roman98.com https://roman98.com
  15. SAEEDEH.T

    اشعار پونه ندایی

    چاقو را برداشتم آسمان را به اندازه ي ماه بريدم تا از دريچه ي شب چشمان بي خوابم بيفتد صبح چاقو را برداشتم نقش دو ماه از آسمان چشمانم برديم و در شيشه ي تاريک تنهايي ام پنهان کردم چاقو را برداشتم دو بال پرنده را بريدم تا خوش خيال نباشد چرا تعجب مي کني ؟ خواستم تا به ديوار فردا نکوبد چاقو را برداشتم...
  16. SAEEDEH.T

    اشعار سیما یاری

    از در درآ درآ که دلم بی قرار توست گلزار من شکفته ی ابر بهار توست ای روشنایی سحر ای لطف صبحدم بیدار چشم شب همه در انتظار توست پنهان نمی شوی که تویی نور آفتاب در پرده ای و ماه همان پرده دار توست در پرده تیغ آتش خورشید کی ش؟ در این کبود سرد شکاف از شرار توست اجر شکیب دشت بر ایام سرد دی گل خند و...
  17. ~ZaHrA~

    اشعار نادر نادرپور

    سرمه خورشید من مرغ کور جنگل شب بودم باد غریب، محرم رازم بود چون بار شب به روی پرم می‌ریخت تنها به خواب مرگ، نیازم بود هرگز ز لابلای هزاران برگ بر من نمی شکفت گل خورشید هرگز گلابدان بلور ماه بر من گلاب نور نمی پاشید من مرغ کور جنگل شب بودم در قلب من همیشه زمستان بود رنگ خزان و سایه تابستان در...
  18. ~ZaHrA~

    اشعار مریم حیدر زاده

    بی تـــــو غـــروب می شــوم با تــو طلــــــــوع می کنــــم بی تو تمـــــــام می شـــوم با تــــو شـــــروع می کنــــم انجمن رمان نویسی https://forum.roman98.com/ https://roman98.com/
  19. SAEEDEH.T

    اشعار شهریار

    گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند عقل...
  20. Mahshid Setoodeh

    اشعار انوری

    اوحدالدین محمد ابن محمد ( یا ابن اسحاق) شاعر و دانشمند ایرانی قرن ششم هجری است. وی از بسیاری از معلومات متداول زمان خود از قبیل منطق ، موسیقی، ریاضی و نجوم بهره داشت. ابتدا مداح سلطان سنجر بود و پس از مرگ او و استیلای ترکان غز بر خراسان به ستایش امرا و سفرای بلاد مختلف مشغول شد، ولی در اواخر...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا