خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
چاقو را برداشتم
آسمان را به اندازه ي ماه بريدم
تا از دريچه ي شب
چشمان بي خوابم بيفتد
صبح
چاقو را برداشتم
نقش دو ماه
از آسمان چشمانم برديم
و در شيشه ي تاريک تنهايي ام
پنهان کردم
چاقو را برداشتم
دو بال پرنده را بريدم
تا خوش خيال نباشد
چرا تعجب مي کني ؟
خواستم تا به ديوار فردا نکوبد
چاقو را برداشتم
انگشت اشاره ام را بريدم
تا ديگر کبوتر را نشانه نرود
مبادا که
آرزو بر خاک افتد
چاقو را برداشتم
سيب را دو نيم کردم
و روبه روي خيالش گذاشتم
بلکه سهمش را از عشق بردارد
چاقو را برداشتم
عشق را به پهناي جاده بريدم
تا پاي رفتنش را بگيرد
چاقو را برداشتم
بر سينه ام
نقش قلب را کندم
شايد چيزي بفهمد
چاقو را برداشتم
لبخند را از لبانم بريدم
تا بيهوده بر عشق نلغزد
چاقو را برداشتم
آرزو را از جانم بريدم
و در گورستان نگاهش دفن کردم
چاقو را برداشتم
روي پوست احساسم کشيدم
و خون جهان بيرون زد
چاقو را برداشتم
شکم کسي را که در آينه ايستاده بود
پاره کردم
آن وقت من بر زمين افتادم
چاقو را برداشتم
تا ديوار رازخمي کنم
فرياد کشيد
درد فاصله بودن برايم کافي ست
چاقو را برداشتم
طرح نامم را روي درخت کندم
سال ديگر
يادگاري درخت براي من
خطوط نفرت خواهد بود
چاقو را برداشتم
با آن روي برف ها نوشتم
من از اين چاقوکش مي ترسم
آفتاب ترس مرا شست

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دريا چيزي در استکان باقي نماند
و *** هاي بسته ي تقدير
آخرين جرعه را تا پگاه نوشيد
خداحافظ
طفل خرد ثانيه ها
خداحافظ
سقف بتون آرمه
خداحافظ
اتاق ، رختخواب ، کتابخانه ، دفتر
چرخ خياطي ، پنجره ، طلسم محبت
عطر گيسوي امين الله ، فنجان قهوه
قلم ، رويأ ، چراغ ، مادر ، پدر
خداحافظ

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
من پرت شدم
از نگاه
از پنجره
از پناه کوچک چلچله ها
و از ديوار
که ارتفاع غريبش
به آسمان بي خدا مي رسد
من پرت شدم
و کسي گويا نيست
تا مغز سرنگونم را
از سنگفرش پياده رو جمع کند
گام هاي زمان
از پيشاني سقوط مي گذرد
من پرت شدم

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
بيش از ارتفاع عشق
ستاره يخ مي بندد
و بغض پرواز
در گلوي آسمان مي گندد
همواره پس از سقوط
*** مي گشاييم
بيش از ارتفاع عشق
پرنده بال مي شكند

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
به مخروبه ي ترديد بازگشتم
وارونه در آينه
تصوير يقيت بودم
دست هايم
در شکسته ها بريد
و چشمان سرخ حادثه
از پيوند رگ ها گريخت

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
به ترديد سوگند
که فرصت واژگون حياتم
در خيال او از دست مي رود
هر چند
فامت صبرم
به درگاه او شکست
و شوق آشکارم در دوزخ پنهانش
به انجماد رسيد
به معني سوگند
که واژه حضور ش
در سطر کوتاه حياتم
نوشته نمي شود

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
حالا که پشت پلک هاي زندگي گم شده اي
آسمان با تو مهربان است
که دهان فراخش
پرنده را تف نمي کند
و بال بال بودنت
در حوصله اش مي گنجد
حالا که از قلب زندگي
حذف شده اي
دفتر با تو مهربان است
که سطرهاي نازکش
گريه را تفاوت مي کند
و شور حضورت را
در خيانت نمي بازد

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مي دانم حاشيه ي برگ برگ درختان
بر نگاه پنجره ي زيباست
اما نگاه من
گور فاصله را غبار آگين است
عشق پشت دريچه ها زرد مي شود
پاييز شناسنامه اش را از ما ميگريد

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا نگاه
يک اشاره راه بود
و من در آستانه شکستم
درها که بسته شد
چهار انگشتم در جيغ لولا ها گم شد
حالا
فلم سياه درد را مي چرخانم
دفتر را به عمق خاطره مي کاوم
تا گوري براي نگاهت بگشايم

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
روزهايي که خنجر ريز رفت
از غلاف تهي چه مي توان کشيد
جز آه خفيفي نيم سوز
که در پشت لـ*ـب هاي بسته فرو بنشيند

انجمن رمان نویسی


اشعار پونه ندایی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا