خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
کم می‌شد که شب هنگام بیرون بروم. از ساعت هشت به بعد، طبق قانون نانوشته‌ای خود را مجاب می‌کردم که در خانه بمانم و حدالامکان بیرون نیایم.
رادیو روشن بود و ناظری می‌خواند:
-در هوایت بی‌قرارم، بی‌قرارم، روز و شب...
رادیو را به آهنگ‌های ضبط شده ترجیح می‌دادم. با آن که دم به دقیقه موج‌هایش به هم می‌ریخت و با آن که صدایش خیلی کیفیت نداشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 9 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک لیوان بر می‌دارم و به دانیال تعارف می‌کنم که نرگس سریع می‌گوید:
-نه، نه! خودت بخور الان براش میارم!
لبخند زدم.
-بشین نرگس جان، می‌خوریم با هم.
بعد دوباره به او که ایستاده بود، با ابرو به مبل اشاره کردم و گفتم:
-بشین خب!
ولی خانه‌ی نرگس، بسیار روشن بود. دیوارها روشن، وسایل ساده و رنگارنگ، مرتب، تمیز. این خواسته‌ی الهه خانم بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 10 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
نرگس لیوانش را روی میز گذاشت و تکیه داد به مبل. کمی راحت‌تر نشست و ساق پاهای سفیدش، از زیر شلوارک تا زیر زانویش نمایان بود. با بی‌حوصلگی گفت:
-چه می‌دونم؟ می‌گه بچه‌ست و گنـ*ـاه داره و دلش می‌خواد! والله ما هم بچه بودیم خیلی چیزا می‌خواستیم؛ کسی شنید؟ کسی اصلا فهمید؟ حالا این هنوز سنش دو رقمی نشده واسه‌ش این چیزا رو می‌خره.
دانیال با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک بار کوتاه پلک زد و باز هم آرام گفت:
-من از شروع ترم دومتون، شما رو دیدم. ازتون خوشم اومد! می‌دونم الان نزدیک به چهار ماه از اون زمان می‌گذره؛ اما من فکر می‌کردم که این یه حس زودگذره و تداوم نداره. از طرف دیگه اگه احساس من رو هم بخوایم نادیده بگیریم و با دیده عقل به قضیه نگاه کنیم، شما خانم باشخصیت و آرومی هستید و...
مستقیم، تیز،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، Nirvana و 2 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
اخم کرد.
-چرا فکر می کنید ملاک یه مرد برای انتخاب همسر، طرز آرایش کردنشه؟
ملاک نبود؛ اما مهم بود! تا خواستم دهان باز کنم، دستش را بالا آورد و اجازه‌ی حرف زدن را از من سلب کرد.
-مورد دیگه، چرا فکر می‌کنید منزوی هستید؟
نگاه به اطراف کرد و اندکی ولوم صدایش را بالا برد.
-یعنی آدم غیر منزوی و معمولی باید بالا پایین بپره و جیغ و داد کنه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرش را تکان داد. لبخند زد. آرام گفت:
-شما از اون دسته زن‌هایی هستید که... آم...
حرفش را خورد. کنجکاو شدم. هیچ مردی از من تعریف نکرده بود؛ چه خوب، چه سوء. دوست داشتم بدانم چه می‎خواسته بگوید:
-کدوم دسته؟
سرش را تکان داد:
-هیچی. قهوه‌تون یخ زد فکر کنم!
بعدها از او ادامه جمله‌اش را که پرسیدم، با خنده گفت «تو از اون دسته زن‌هایی هستی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
رادمهر ترسیده بود. هزار بار از صبح به بهانه‌های مختلف تماس گرفت. حتی گفت «می خوای بیام دنبالت؟».
عزیز بود برایم. خیلی زیاد. خوش به سعادت پروانه، پدرت یک مرد واقعی است. راحت می‌توانی به او تکیه کنی؛ آسوده خاطر و آرام. سرت را می‌توانی روی شانه‌اش بگذاری و گریه کنی و او موهایت را نوازش کند، پیشانی‌ات را ببوسد و تو «آرام» بخوابی؛ بدون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی فکر می‌کردم بالاخره می‌رسد روزی که شبیه سریال‌های ترکی، سعادت پدر حقیقی رادمهر از آب در بیاید؛ بعد با فکر به الهه خانم خجالت می‌کشیدم.
کتاب پیشنهاد کرد. «سووشون» دانشور. گفت رمانی‌ست که با روحیات زنانه تو بدجوری سازگاری دارد. من هم گفتم مطالعه خواهم کرد.
حوصله خانه را نداشتم. بر خلاف سال‌های قبل که در این روز هوا به شدت آفتابی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دستی که پشت سرم جا خوش کرده بود، شانه‌ام را گرفت. مرا به سمت خود متمایل کرد و من که مبهوت بودم. صورتم جایی میان گردن و شانه‌اش جای گرفت و جایگاه چانه‌اش شد سرم.
آرام و عادی نفس می‌کشد. بوی عطرش زیر دماغم می‌زند، خوش بو است! همان بویی که همه‌ی لباس‌هایش دارند، بالشش دارد، پتویمان دارد؛ سرد و شیرین، مردانه! مسخم می‌کند. هیچ کاری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,072
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلمه‌ای به مغزم رجوع نمی‌کرد. داشتم فکر می‌کردم کاش می‌شد پیش از جدایی‌مان، یک شب با هم گردش برویم، برایش قرمه سبزی بپزم، مجبورش کنم بـ*ـغلم کند و سر و صورتم را ببوسد! بعد، بعد هر جایی خواست برود، برود. من هم پس از رفتنش موهایم را کوتاه خواهم کرد.
-ثریا، چرا نگام نمی‌کنی؟ من دوستت دارم!
همین! دقیقا اصل قضیه این‌جاست! تو می‌گویی «دوستت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا