- عضویت
- 9/6/19
- ارسال ها
- 117
- امتیاز واکنش
- 4,072
- امتیاز
- 213
- محل سکونت
- حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
- زمان حضور
- 3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
کم میشد که شب هنگام بیرون بروم. از ساعت هشت به بعد، طبق قانون نانوشتهای خود را مجاب میکردم که در خانه بمانم و حدالامکان بیرون نیایم.
رادیو روشن بود و ناظری میخواند:
-در هوایت بیقرارم، بیقرارم، روز و شب...
رادیو را به آهنگهای ضبط شده ترجیح میدادم. با آن که دم به دقیقه موجهایش به هم میریخت و با آن که صدایش خیلی کیفیت نداشت...
رادیو روشن بود و ناظری میخواند:
-در هوایت بیقرارم، بیقرارم، روز و شب...
رادیو را به آهنگهای ضبط شده ترجیح میدادم. با آن که دم به دقیقه موجهایش به هم میریخت و با آن که صدایش خیلی کیفیت نداشت...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان پروانهها هرگز نمیمیرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: