- عضویت
- 9/6/19
- ارسال ها
- 117
- امتیاز واکنش
- 4,072
- امتیاز
- 213
- محل سکونت
- حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
- زمان حضور
- 3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرام و بی عجله گفت:
-سلام. بدموقع که زنگ نزدم؟
از روزهای شیرینمان یاد میکرد. زمانی که سر کلاس بودم و زنگ زد و حسابی توبیخش کردم که وسط ساعت درسیام با من تماس نگیر!
خندیدم، کوتاه:
-نه، یه دو دقیقه دیگه زنگ میخوره. زود بگو!
خشدار گفت:
-خ...
دو بار سرفه کرد. با تعجب گوش میدادم. او که حالش خوب شده بود. آن آخرین باری که مریض شد، همان...
-سلام. بدموقع که زنگ نزدم؟
از روزهای شیرینمان یاد میکرد. زمانی که سر کلاس بودم و زنگ زد و حسابی توبیخش کردم که وسط ساعت درسیام با من تماس نگیر!
خندیدم، کوتاه:
-نه، یه دو دقیقه دیگه زنگ میخوره. زود بگو!
خشدار گفت:
-خ...
دو بار سرفه کرد. با تعجب گوش میدادم. او که حالش خوب شده بود. آن آخرین باری که مریض شد، همان...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان پروانهها هرگز نمیمیرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: