خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه می‌گفت؟ مادرش؟ از شدت عصبانیت، صدایم ناخواسته کمی نازک و جیغ شده بود!
-می‌فهمی چی می‌گی؟ مادرت جلوی همه به من تیکه می‌ندازه. بهم تشر می‌زنه! یادت رفته سر روضه همسایه‌تون چه طور آب شدم از خجالت به خاطر اون برخورد قشنگش؟ دیگران؟! کدوم دیگران؟ درد من دیگران نیست. درد من اینه که امید برادرشوهرمه، می‌فهمه که ناراحتم؛ اما تویی که خیر سرت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدایش را پایین آورد و به همان شدت ادامه داد:
-چرا فقط خودت رو می‌بینی؟ مگه پروانه دختر من نبود؟ دختر من هم بود؛ به خدا که بود! برای من هم عزیز بود. چرا فکر می‌کنی خودتی که داری زجر می‌کشی؟ من دارم می‌گم این مسخره بازی‌ها رو تمومش کن. این فاصله باید پاک بشه که حال من خوب بشه، که حال خودت خوب بشه. سه ساله داری ذره ذره آب می‌شی. خودت به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
سوار شدیم. کمربندش را بست.
رادمهر زمانی که پشت فرمان می‌نشست، جذاب‌ترین و قوی‌ترین مرد دنیا می‌شد. هیچ حرکت خاصی نداشت. نه سیگار می‌کشید، نه آرنجش را به شیشه‌ی ماشین تکیه می‌داد، نه دنده را خیلی خاص عوض می‌کرد؛ فقط چون «رادمهر» بود، ماشینش خیلی بهش می‌آمد.
از همان زمانی که ازدواج کردیم، می‌دانستم علاقه‌ی وحشتناکی به ماشین‌ها دارد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
من در آشپزخانه، روی میز نسبتا دکوری‌مان نشسته بودم و صدایشان از هال می‌آمد. از بین حرف‌هایشان متوجه شده بودم که رادمهر دیروز را در درمانگاه سر کرده. من فکر می‌کردم که مراسم دارند. از غروب رفت تا دوازده شب. بعد هم آمد و آن قدر عمیق خوابید که تعجب کردم. خودم تا حدود دو بیدار بودم.
زندگی از این آشفته‌تر؟ حالا می‌فهمم که چرا گفت من حواسم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
قلپی نوشید و به شهر خیره شد:
-چرا؛ ولی رانی هلو رو به هر چیزی ترجیح می‌دم. اون هم تو این گرمای تابستون و تیکه‌ی آخر رانی هلو و ثریا خانم و...
لبخند زدم. او خیلی خوب با کلمات بازی می‌کرد. می‌توانست به جای این همه تفسیر، فقط بگوید «رانی بیشتر دوست دارم!».
چمن‌ها سرحال بودند، اندکی هم خیس. تابستان بود. مرداد، هوا گرم، آفتاب سوزان، زیر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوتاه خندید.
-مدل تو هم این جوریه دیگه! شاید چون هیچ وقت نخواستی که یاد بگیری.
دستش را از پشت گردنم عبور داد و روی شانه‌ام گذاشت.
-یادت می‌دم!
و واقعا هم یادم داد! برای حفظ کردن پیچ و خم خیابان‌ها و نام‌ها و حتی نحوه‌ی آدرس پرسیدن و آدرس دادن، به قول خودش «فرمول‌های کلیدی» یادم داد که حتی ناخواسته، از جایی که عبور می‌کردم، دفعه‌ی بعد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهش می‌گویم «پدر»، بهم می‌گوید «بابا جان!».
آه، نمی‌توانی تصور کنی چه قدر خوش می‌گذرد!
دنده را روی R جا می‌اندازم و با دقت سعی دارم که دنده عقب بروم و ماشین را از پارکینگ خارج کنم که رادمهر را دم در خانه‌مان می‌بینم. دست در جیب شلوار گرمکنش کرده و با لبخند نگاهم می‌کند. لبخندش را پاسخ می‌دهم. لـ*ـب می‌زنم «سلام»، و او که بدون گفتن حرفی،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
درهای دفتر معاونان و دفتر دبیران درست در موازات هم قرار داشتند. آقای سعادت و خانم اسفندیاری هم دم در دفتر معاونان مشغول صحبت بودند. ناچار، به سمت دفتر دبیران رفتم و کیف و دفتر و پوشه‌ام را روی صندلی اداری قهوه‌ای رنگ که هنوز روکش پلاستیکی اعصاب خردکنش را جدا نکرده بودند، قرار دادم. فقط خانم مهربان بود و خانم محمودی.
در این مدت با خانم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
بلد بود، می‌توانست؛ اما استرسش کار دستش داد. سارا قربانی هم برخلاف همیشه که نمراتش خوب بود، این سری با کلی غلط و ایراد و من‌من کردن و ارفاق‌های من، توانستم برایش شونزده و نیم رد کنم. سر کلاس هم نه صحبت می‌کرد با بـ*ـغل دستی‌هایش، نه مزه می‌پراند. چشم‌هایش هم دو کاسه خون خالی بودند. همین هم شد که پایان کلاس، پس از تدریس، صدایش زدم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر

Kallinu

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/6/19
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
4,071
امتیاز
213
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
زمان حضور
3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدایش لرزید:
-اصلا به من توجه نمی‌کنن! خب من هم دوست دارم مثل هم‌سن و سالام باشم. همه‌‌ش غر می‌زنن! فقط بلدن هی بگن این‌کار رو بکن، اون‌کار رو نکن. یه بار نشد ازم بپرسن خودت چی دوست داری. یه بار نشد بشینن پیشم بخوان باهام صحبت کنن! وقتی پیششون می‌شینم، حالم بهم می‌خوره! همه‌‌ش می‌گن فلانی این‌کار کرد، فلانی این رو گفت. نگاه نمی‌کنن یه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان پروانه‌ها هرگز نمی‌میرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: فاطمـ♡ـه، . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا