- عضویت
- 9/6/19
- ارسال ها
- 117
- امتیاز واکنش
- 4,072
- امتیاز
- 213
- محل سکونت
- حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
- زمان حضور
- 3 روز 20 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه میگفت؟ مادرش؟ از شدت عصبانیت، صدایم ناخواسته کمی نازک و جیغ شده بود!
-میفهمی چی میگی؟ مادرت جلوی همه به من تیکه میندازه. بهم تشر میزنه! یادت رفته سر روضه همسایهتون چه طور آب شدم از خجالت به خاطر اون برخورد قشنگش؟ دیگران؟! کدوم دیگران؟ درد من دیگران نیست. درد من اینه که امید برادرشوهرمه، میفهمه که ناراحتم؛ اما تویی که خیر سرت...
-میفهمی چی میگی؟ مادرت جلوی همه به من تیکه میندازه. بهم تشر میزنه! یادت رفته سر روضه همسایهتون چه طور آب شدم از خجالت به خاطر اون برخورد قشنگش؟ دیگران؟! کدوم دیگران؟ درد من دیگران نیست. درد من اینه که امید برادرشوهرمه، میفهمه که ناراحتم؛ اما تویی که خیر سرت...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان پروانهها هرگز نمیمیرند | پرنده سار کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: