خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ریحانه صادق نژاد

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/8/24
ارسال ها
44
امتیاز واکنش
312
امتیاز
103
سن
21
زمان حضور
7 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
منکر این نمی‌شد که مسلما نسبت به بقیه راحت تر این شغل را گرفته بود؛ چون هرچه که نباشد شرکت پدرش بود؛ ولی دو سال کذایی مروا بدون هیچ منصبی در شرکت کارآموز بود، حتی الان هم‌یک‌ مدیر واقعی نبود و پدرش نمی‌گذاشت در بعضی از جلسات شرکت کند یا قراردادی را امضا کند، با این حال با بستن قراردادهایی توانسته بود خودش را ثابت کند و این حرف ارمغان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان وینچستر | ریحانه صادق نژاد کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH- و ~MobinA~

ریحانه صادق نژاد

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/8/24
ارسال ها
44
امتیاز واکنش
312
امتیاز
103
سن
21
زمان حضور
7 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
- دامون... همین جاست.
دامون سرش را کمی خم کرد تا بهتر خانه‌ای که مروا اشاره کرده بود را ببیند. ماشین را نگه داشت.
در قرمز رنگ ولی زنگ زده‌ای روبه رویش بود؛ اما گل هایی در اطراف در قرار داشتند که دور خودشان پیچیده بودند و نمای خانه را با طراوت تر نشان می‌دادند‌.
آفتاب سوزان بود اما هوای روستا عجیب خنک بود.
دامون نگاهی به مروا انداخت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان وینچستر | ریحانه صادق نژاد کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH- و ~MobinA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا