- عضویت
- 3/8/24
- ارسال ها
- 81
- امتیاز واکنش
- 462
- امتیاز
- 113
- سن
- 21
- زمان حضور
- 10 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
به آیینهی بخار گرفتهی حمام نگاه کرد، به چشمان قرمز شدهای که مرگ یک عشق شروع نشده را نشان میداد.
مروا اسم دامون را روی آیینهی بخار گرفته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و زمزمه کرد:
- بی معرفت. حرف از قول و قرار میزنی وقتی چشمات زودتر از خودت به حرف اومده بودن.
مروا خندهای کرد و و زیر لـ*ـب گفت:
- احمقم. احمقم که هنوز باور دارم...
مروا اسم دامون را روی آیینهی بخار گرفته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و زمزمه کرد:
- بی معرفت. حرف از قول و قرار میزنی وقتی چشمات زودتر از خودت به حرف اومده بودن.
مروا خندهای کرد و و زیر لـ*ـب گفت:
- احمقم. احمقم که هنوز باور دارم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان وینچستر | ریحانه صادق نژاد کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: