خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
حال و هوای خانه در آن روز ابری، مثل قبرستان بی‌روح و دلگیر بود؛ قبرستانی که بیش از صد سال قدمت داشت. دومینیکا، پالتوی فلانل¹ طوسی رنگش را روی آرنجش انداخت و در حالی که از آشپزخانه خارج میشد، به گچ‌کاری‌های مورب سقف اتاق نشیمن، چشم دوخت.
- صاحب‌خونه می‌گفت که این‌جا رو توی سال ۱۸۹۱ ساختن؛ یه‌جورایی مثل میراث خانوادگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
آخرین کام را گرفت، دود را در سـ*ـینه‌اش حبس کرد و ته‌مانده‌ی سیگارش را روی زمین انداخت. در حالی که به فرو رفتن اخطار نیمه روشن سیگار در برف‌های تازه‌‌ی کنار پایش، چشم دوخته بود، صدای اولگا را از پشت سرش، شنید.
- دو ساعته که دارم دنبالت می‌گردم.
نوک چکمه‌اش را روی ته‌مانده‌‌ی سیگار گذاشت و سرش را بالا آورد.
- همین‌جا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پانزده دقیقه‌‌ی بعد، به واسطه‌ی احضار شدنش، روبه‌روی میز ژنرال ایستاده بود و به صورت خندان و شش تیغش، نگاه می‌کرد. برخلاف او، میگل روی کاناپه‌ی مربعی شکل و سورمه‌ای کنار میز نشسته بود و آثار به جا مانده از گپ‌وگفت دونفره‌اش با مدودف، در مقابلش قرار داشتند. دومینیکا، چشم از فنجان قهوه‌ی خالی گرفت و نفسش را به آرامی از میان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
دومینیکا، دندان‌هایش را به هم فشرد و با نفرت، به نیم‌رخ او، خیره شد. باید از همان اول می‌دانست که با چه موجود نفرت‌انگیزی، رو‌به‌رو شده است و کلکش را می‌کند!
- مسلما اگه سر و کله‌ی تو پیدا نمی‌شد، بوردیوژا این مأموریت رو با موفقیت پشت سر می‌گذاشت. اون هم درست مثل تو، از بچگی تحت آموزش سازمان بوده؛ قابل اعتماده.
مدودف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
دانه‌های ریز برف معلق در هوا، با شتاب به صورتش برخورد می‌کردند و موج موهای پریشانش، در باد می‌رقصید. سرعت موتور آن‌قدر زیاد بود که از چراغ‌های اطرافشان، چیزی جز هاله‌‌ای محو از نور نمی‌دید. جریان خون در رگ‌هایش می‌جوشید و تپش کوبنده‌ی قلبش را به راحتی از زیر کت چرم مشکی رنگش، می‌شنید. با ورود به تونل بزرگراه، سایه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
قبل از فرود آمدن مشت پرقدرت رینز بر سـ*ـینه‌ی حریفی که چهره‌اش از شدت خون جاری شده از سرش، قابل تشخیص نبود، یکی از همان بطری‌های نوشیدنی گازدار در مقابل دومینیکا قرار گرفت. سرش را چرخاند و به نیم‌رخ خونسرد میگل که در حال سرکشیدن نوشیدنی‌اش بود، نگاهی انداخت. با آن کاپشن برزنتی قرمز رنگ، شبیه به رانندگان مسابقات رالی شده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای میگل که او را مورد خطاب قرار داده بود، از فکر بیرون آمد و سرش را بالا گرفت. بالاخره بعد از خوش‌وبش‌ با دوستانش، به یاد او افتاده بود. میگل، پشت سرش ایستاد و طبق عادت همیشگی‌اش، دست‌هایش را روی شانه‌هایش گذاشت.
- هی بچه‌ها! دومینیک... .
مکس، نگاهی به سرتاپای او انداخت و با خنده گفت:
- این بار با یه موطلایی اومدی!
کولجا به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای مکس، نگاهش را چرخاند و به صورت بشاش و چرک‌آلودش خیره شد.
- همیشه ما رو از کار و کاسبی میندازی بچه!
میگل، لبخند دندان‌نمایی زد و می‌خواست چیزی بگوید که سالویک، دستش را لای موهای مجعد جوگندمی‌اش فرو برد و گفت:
- شب شلوغیه. میگل، برای برنامه‌ی آخر شب هستی؟
میگل، نیم نگاهی به دومینیکا کرد و لـ*ـب زد:
- باید در موردش فکر کنم.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
بی‌اعتنا به صدای کشیده شدن کف پوتین ساق بلندش بر روی زمین، نگاه خسته‌اش را بالا آورد و به سکوی افسر ارشد چشم دوخت. احساس می‌کرد که حتی یونیفرم نظامی بر روی تنش سنگینی می‌کند و فرق سرش از شدت درد، شکافته شده است. قابل پیش‌بینی بود که افراط در نوشیدن و بی‌خوابی طولانی مدت، چنین عواقبی دارد اما دیشب، به قدری برایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، ~MobinA~ و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
لاورنتی، هم‌زمان با ورودش به اتاق، سرش را بلند کرد و به محض دیدن او، گره‌‌ای به پیشانی‌اش انداخت.
- کی به تو اجازه داده که بیای این‌جا؟
دومینیکا، کمی از میز فاصله گرفت و به او نزدیک شد.
- باید باهات حرف بزنم.
- قبلا انجامش دادیم؛ از این‌جا برو بیرون.
- چرا اسم من رو توی لیست نیاوردی؟
لاورنتی، درب اتاق را بست و نگاهی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Delvin22، ~MobinA~ و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا