خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
دومینیکا، چشم گرداند و فضای نیمه پر رستوران را از نظر گذراند. همهمه‌ی مردم و موسیقی زنده‌ی کلاسیکی که نواخته میشد، آن‌جا را از سر و سامان خارج کرده بود. او بیشتر مواقع دلش می‌خواست که در جاهای دنج، شام بخورد.
- از شلوغی خوشم نمیاد.
با آمدن گارسون، میگل منو را برداشت و نگاه کوتاهی به آن انداخت. بس از چند ثانیه‌، سرش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
ساعت، هزارِ نیمه شب! آن‌ها تمام مسیر ساحلی دانوب تا آپارتمان را پیاده طی کرده بودند؛ هیاهوی شهر را پشت سر گذاشته و حال، در دل تاریکی شب با تکیه بر یکدیگر، قدم می‌زدند. خیابان سوت و کور مقابلشان، تنها به لطف نور ماه و ستارگانی که به سـ*ـینه‌ی آسمان سنجاق شده بودند، دل از سیاهی مطلق کنده بود؛ وگرنه از آن تیر چراغ برقی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
در تـ*ـخت خواب، به طرف راست و خلاف جهت نور خورشید غلتید و ملحفه را روی سرش کشید. غرغرکنان، چشم‌هایش را روی هم فشار داد و برای ادامه‌ دادن خوابش، سرش را داخل بالشت گرم و نرمش فرو کرد. هنوز چشمانش گرم نشده بودند که با کشیده شدن ملحفه، موهای گره خورده‌اش بر روی صورتش ریخت و هم‌زمان، صدای پرانرژی میگل در گوشش طنین انداخت.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، Tiralin و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از شست‌وشوی موهایش، از حمام بیرون آمد و حوله به دست، به طرف یخچال کوچک داخل اتاق رفت. بعد از فعالیت‌های دیشبش، حسابی گرسنه بود و اگر فکری به حال خودش نمی‌کرد، صدای قار و قور شکمش، تمام طبقات هتل را برمی‌داشت!
از درون یخچال، یک کروسان بسته‌بندی شده را بیرون کشید و نگاهی به آن انداخت. به نظر که انتخاب بدی نمی‌آمد. قید قهوه‌ی صبحانه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، Tiralin و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سرعت، درب محفظه را باز کرد و تراشه را بیرون آورد. آن را بین دو انگشتش گرفت و با دقت به اعداد حک‌شده‌اش، خیره شد. به نظر می‌رسید که یک کارت حافظه‌ی معمولی باشد که از سیگنال‌های اصلی‌اش جدا شده است.
تراشه را در مشتش گرفت و از جا برخاست. تلفن همراهش را از روی زمین برداشت، به طرف تـ*ـخت رفت و روی آن نشست. بی‌معطلی، سیم‌کارت تلفنش را بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، Tiralin و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
تلفیق آفتاب زمستانی و صدای نخراشیده‌ی خواننده‌ی زن که حنجره‌اش را برای ادای کلمات اسپانیایی پاره می‌کرد، یادآور روزهای شیرین ده سالگی‌اش در آلیکانته بود. با جابه‌جا کردن عینک دودی بر روی چشمانش، روی فرمان ماشین ضرب گرفت و نگاهش را برای دیدن چراغ قرمز چهارراه، بالا کشید. زیر لـ*ـب، متن ترانه را زمزمه می‌کرد و هم‌زمان با آن، موهایش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماتیو، سرش را برگرداند و با دیدن او، پوزخندی زد.
- منتظرت بودم.
کارت‌های درون دستش را روی میز رها کرد و با اشاره به آن دو نفر، بطری نوشیدنی کنار دستش را برداشت. هردو بدون تعلل از جا برخاستند و به سرعت از اتاق خارج شدند. میگل، میز را دور زد و روی صندلی روبه‌روی ماتیو نشست.
- بهم گفتن که تو مردی.
نیشخندی زد و یک تای ابرویش را بالا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهی به ساعت مچی‌اش انداخت و به طرف درب خروجی اتاق رفت. هنوز تا زمان پروازشان، چهار ساعت باقی مانده بود. به آرامی از اتاق بیرون آمد و درب را پشت سرش بست. در مقابل چشمان همان دو مرد، از آن‌جا فاصله گرفت و می‌خواست به سرعت کلوپ را ترک کند که با صدای وحشت‌زده‌ی یک نفر از پشت سرش، از حرکت ایستاد.
- هی! اون ماتیو رو کشته! اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
پنبه‌‌ را به بتادین آغشته کرد، دستش را زیر چانه‌‌ی میگل گذاشت و سرش را بالا آورد. از همان اول هم حدس می‌زد که چنین بلایی به سرش بیاید؛ آن‌هایی که شبانه یک قاتل را به دنبال کسی می‌فرستند، مسلما به راحتی از هدفشان دست نمی‌کشند. کارهای این پسر که سر و ته نداشت؛ با آن همه دبدبه و کبکبه‌ای که آب را از دهان اولگا سرازیر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
725
امتیاز
103
سن
22
محل سکونت
TEHRAN
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
« مسکو، روسیه »
پنجمین روز فوریه برای ساکنان پایتخت، مانند همیشه و با روال عادی خود آغاز شده بود. مردم، در زیر نگاه تیزبین مجسمه‌ی پتر کبیر¹، عجله داشتند تا خود را به ادارات مختلف برسانند. بسیاری از آن‌ها در مناطق تجاری شهر به عنوان کارگزاران بورس و مدیران اجرایی در ساختمان‌های مربوط به امور سهام کار می‌کردند. عده‌ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Tiralin، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا