خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
دومینیکا، گوشی را در آ*غو*ش شِی انداخت و دو مرتبه، مشغول تعویض لباس‌هایش شد.
- باهاش قرار می‌ذاری؟
- معلومه که نه!
شِی لبخند مرموزی زد و از جایش بلند شد. با چشم‌های ریز شده، نزدیک‌تر آمد. به آرامی انگشتانش را روی پهلوی برهنه‌ و زخمی دومینیکا کشید و طعنه زد:
- گربه‌ی خونگیت ناخن‌های تیزی داره.
دومینیکا، دست شِی را پس زد و از او فاصله...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
« میدان لوبیانکا، مسکو، روسیه »
ساعت هفت‌ و سی‌وهشت دقیقه‌ی صبح دوشنبه. تنها دو ساعت از نشستن پرواز از قبل تعیین شده‌‌ی دومینیکا در فرودگاه مسکو می‌گذشت و حالا، او روبه‌روی ساختمان مکعبی شکل سرویس امنیت فدرال، ایستاده بود. این برج نسبتاً مرتفع با صدها پنجره‌ی کوچک که رو به یکی از معروف‌ترین میدان‌های مسکو باز می‌شدند، آخرین حد از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
به طرف آسانسور شیشه‌ای که در مرکز سالن قرار داشت و محصور در گلدان‌های بلورین نخل اریکا بود، قدم برداشت.
در انتظار برای باز شدن درب آسانسور، نگاهی به اطرافش انداخت. بعضی از افسران، با عجله به مقاصد نامعلومی رفته و آشفتگی از چهره‌هایشان می‌بارید. برخی دیگر به صورت گروه‌های دو تا سه نفره در اتاقک‌های هشتی اطراف سالن نشسته بودند و تعداد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیم نگاهی به او انداخت و سر تا پایش را از نظر گذراند. لبان زمخت و کبودش را با زبان تر، و شروع به خواندن پرونده کرد.
- جاسوسی تحت عنوان منشی سفارت انگلستان در کُلکَته و ارائه‌ی پنج پرونده از اسناد محرمانه‌ی انگلیسی به نفع دولت. از عاملان خنثی‌سازی حمله‌ی تروریستی در کلکته و نجات پانزده نفر از اعضای هیئت سفارت کشور.
ژنرال، ابروهای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندزنان، برگه را تا زد و دوباره داخل جیبش قرار داد. نگاهی به راهروی نیمه خالی طبقه پنجم انداخت و سپس، به طرف آسانسور رفت. انگشتش را برای زدن دکمه‌ی طبقه‌ی همکف، بالا برد اما قبل از آن که موفق به لمس دکمه شود، با شنیدن صدای آشنایی از پشت سر، دستش در هوا خشک شد.
- نیکا؟
بیشتر از هر چیزی با این صدا و نحوه‌ی تلفظ اسمش به این شکل، آشنا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
« ساختمان قدیمی کنگره، کلکته هند، ۲۰۱۸ »
- کس دیگه‌‌ای هم مونده؟
دومینیکا، دستانش را روی زانو گذاشت و سرفه‌ی دردناکی از گلویش رها شد. غبار و توده‌های دود آتش، تا عمق استخوانش رسوخ و نفس کشیدن را سخت کرده بودند. با این حال، از پشت حلقه‌ی اشک جمع شده در چشمانش، به چهره‌‌ی سیاه شده از خاکستر لاورنتی خیره شد و گفت:
- نمی‌دونم، طبقات...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
قبل از آن که بتواند خودش را عقب بکشد، دستش را سپر سرش کرد و زیر تکه‌های آجر و گچ ساختمان، به دام افتاد.
- نیکا!
درد شدید پایش، قدرت تکلم را برای چند ثانیه از او سلب کرد. به سختی خودش را از زیر آوار تکان داد و به محض این که متوجه شد نمی‌تواند پایش را تکان بدهد، صدا زد:
- پام گیر کرده، بیا کمکم کن.
لاورنتی در چهارچوب درب قرار گرفت و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر دو کنار پاترول سفید رنگی که مجاور خیابان پارک شده بود، از حرکت ایستادند و اولگا، سوییچ ماشین را از کیفش بیرون آورد.
- برمی‌گردی پایگاه؟
قبل از آن که دومینیکا بتواند زبانش را بچرخاند و جوابی بدهد، سایه‌‌ی ناشناسی در کنارش ایستاد و به جای او گفت:
- نه، اون با من میاد.
سرش را چرخاند و با دیدن لاورنتی، ابروهایش را بالا انداخت. پسر جوان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
با چشم‌های بسته هم می‌توانست توقف ماشین را تشخیص دهد. به آرامی پلک‌هایش را از هم باز کرد و به تصویر روبه‌رویش خیره شد؛ یک خیابان خلوت و عاری از شلوغی‌های مرکز شهر.
- نیکا.
بدون چشم برداشتن از مقابلش، پرسید:
- بعد این همه وقت چرا پیگیری؟
- من رو نگاه کن.
بی آن که توجهی به خواسته‌‌ی لاورنتی کند، نگاهش را پایین کشید و انگشتانش را به بازی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
امثال لاورنتی و یا حتی خود او، در پشت همین شعارهای تراژدیک، پا روی هر آن‌چه که مانده و نمانده بود، می‌گذاشتند. همان داستان آشنای جاسوس‌های چند سازمان اطلاعاتی مختلف که هرکدامشان، انگیزه‌ و وفاداری‌های مبهمی دارند، چپ و راست به هم رو‌دست می‌زنند و چیزی که در ظاهر به نظر می‌رسند، نیستند.
حق با لاورنتی بود؛ شاید اگر خودش هم در مسند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، 80by، Delvin22 و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا