خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
میگل، تکیه‌ی دستانش را از روی صندلی برداشت و کمان ابروهایش را درهم کشید. زمانی که دیگر لبخند نمی‌زد، خستگی چشم‌هایش مشهودتر بود. چشمانی آبی و بزرگ؛ آن‌قدر که میشد همه چیز را از نگاهش خواند. آن‌ها زیبا بودند؛ به طوری که پیرزن‌های شهر، آرزو می‌کردند که ای کاش دیرتر به دنیا می‌آمدند!
دومینیکا، سرش را به زیر انداخت و به ناخن‌های لاک‌...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، ZaHRa و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
او تا به حال با چیزی زنده بود که دیگران، از آن می‌مردند؛ تنهایی! گاهی در همین تنهایی مسرت‌بخش، صورتش را به پس پنجره می‌چسباند؛ شوق می‌آمد، دست در گردن احساس می‌انداخت و فکر، بازی می‌کرد اما حالا اثری از آن تنهایی باقی نمانده بود و چنگال تیز افکارش، در شیارهای مغزش فرو می‌رفت. او مانده بود و یک غریبه‌ی مرموز که سر از کارهایش در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
این پسر، واقعا آدم عجیبی بود. هر دقیقه‌ای که کنار او می‌گذشت، تشخیص رفتار و اهدافش سخت‌تر میشد؛ گویا مدت زیادی است که ثبات شخصیت را از او ربوده‌اند!
- اصلا برای چی من رو این‌جا آوردی؟
- چطوره سر نوبت خودت سوال بپرسی؟
دومینیکا دست از بشقاب کشید و چنگال را رها کرد.
- باید خیلی احمق باشی که فکر کنی از من، چیزی بهت می‌رسه.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
دستکش‌های نایلونی را در دست کرد و خیره به تصویری که درون آینه‌ی بخار گرفته‌‌ی حمام نقش بسته بود، تکه‌ای از موهایش را در دست گرفت و مقداری از مواد رنگ مو را با برس، روی آن‌ها مالید.
در سومین روز از زندگی غیر معمولش در کنار یک تکاور سابق اسپتسناز، جنبه‌های متفاوتی از عقاید و رفتار از او دیده بود که هیچ‌گاه از آدم‌های اطرافش، سر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشم از او برداشت و دستی بر موهای نیمه خیسی که روی سـ*ـینه‌اش ریخته بود، کشید. علاقه‌ای به شنیدن مکالمه‌‌های بی‌سر و ته نداشت. می‌توانست قسم بخورد که هیچ‌گاه از تماس‌های تلفنی دوستانش، تا این حد ذوق‌زده نشده بود اما درمورد میگل، همه‌ چیز فرق می‌کرد. به راحتی میشد برق درون چشمانش را از بالای طبقه‌ی پنجم همین آپارتمان، تشخیص داد. معلوم بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
کیف پول سرقتی را از جیبش درآورد، اسکناس‌های مچاله‌ شده‌ی درون آن را بیرون کشید و شروع به شمردن کرد.
- پنج هزار، ده هزار، ده هزار و بیست فورینت¹.
- به یه بانک خالی دست‌برد زدی.
اولنا، یک اسکناس پنج فورینتی جدا کرد و آن را روی صورت چرک‌مور و آفتاب‌ سوخته‌ی پسر مقابلش، کوبید.
- خفه خون بگیر، کاروی!
کاروی، اسکناس را روی هوا قاپید و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: Delvin22، ZaHRa، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نفس‌نفس‌زنان، وارد خیابان شد و شروع به دویدن کرد. با بی‌دقتی، تنه‌ی محکمی به یکی از عابران پیاده‌رو زد و تعادلش را از دست داد.
- بگیریدش!
بی‌توجه به جیغ و فریاد زنی که نایلون میوه‌هایش بر اثر برخورد با او پاره شده بود، از جایش برخاست و سراسیمه، مقصد نامعلومی را در پیش گرفت. به ندرت پیش می‌آمد که مأموران پلیس، موفق به شناسایی‌اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: Delvin22، ZaHRa، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بریجر، دست‌هایش را بالا برد و قدمی به جلو برداشت. گویا از چاله بیرون آمده و در چاه افتاده بود؛ چاهی که هرچقدر هم که گردن می‌کشید، انتهایش را نمی‌دید. یک گاراژ متروکه، صدای قژقژ پره‌های هواکش آهنی، نور ضعیفی که از لابه‌لای آن‌ها به داخل راه یافته بود و دختری خون‌آلود که سرش، روی گردنش سنگینی می‌کرد؛ این منظره چیزی از دکور اتاق وحشت کم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: Delvin22، ZaHRa، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
میگل، دست از تن بی‌جان اولنا کشید و با انزجار، دست‌هایش را با پیراهن دختر پاک کرد. به ندرت تن به چنین کثیف‌کاری‌هایی می‌داد. چشمان باز جنازه، به سقف گاراژ خیره مانده بود و قطرات خون، از انگشتان آویزانش بر روی زمین می‌چکیدند.
دومینیکا، چشم از جسد روبه‌رویش گرفت و چند قدمی از آن‌جا دور شد. برای تماشای سیرک که نیامده بود؛ به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: Delvin22، ZaHRa، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
« پایگاه نظامی ورکوتا سویتسکی، روسیه »
به سربازانی که در حال تمرین صبحگاهی درون محوطه بودند، چشم دوخته بود و سیگارش را دود می‌کرد. هم‌زمان با صدای باز شدن درب آهنی اتاق، نگاهش را از منظره‌ی خاکستری پشت پنجره گرفت و به طرف کنستانتین، منشی شخصی‌اش برگشت. یونیفرم زیتونی رنگش، در تن نحیف و استخوانی‌اش زار می‌زد و بر اثر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: Delvin22، ZaHRa، Tiralin و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا