خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
- تنها کسی که توی این دنیا دوست دارم، خودم هستم.
اولگا، تک ابرویی بالا انداخت و با طعنه گفت:
- وقتی در خونه رو باز کردم، اول چشم‌های قرمزت رو دیدم.
دومینیکا نفس عمیقی کشید و جوابی نداد. همکارش بیش از اندازه به جزئیات توجه می‌کرد و در یک کلام، احمق نبود!
- می‌دونم که دلت نمی‌خواد درموردش حرف... .
- پس چرا می‌پرسی؟
اولگا به طرف او برگشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، MaRjAn و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
«فرودگاه فرنک لیست، بوداپست، مجارستان»
- پرواز شماره‌ی ۹۲۱ مسکو_بوداپست هم‌اکنون بر روی زمین نشست. تمام مسافران این پرواز می‌توانند چمدان‌های خود را از غلتک‌ بار شماره‌ی هشت بردارند. همه‌ی پلتفرم‌ها برای ورود و خروج مسیرها، علامت‌گذاری شده‌اند.
دومینیکا پس از عبور از ایستگاه گمرک و تحویل گرفتن چمدانش، همراه با جمعیت مسافرانی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، MaRjAn و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
از نامی که این‌بار برایش انتخاب شده بود، خوشش می‌آمد. لااقل دیگر نیازی نبود تا در مورد تشابه اسمش با یک جزیره‌‌ی پرچم‌دار، با کسی بحث کند؛ از نظر اولگا، سفر به دومینیکا¹ خنده‌دارتر از جوک‌های تسکالو² است!
پس از امضا کردن فرم اقامت و تحویل گرفتن کلید، چمدانش را به باربر هتل سپرد و به طرف آسانسورهای طبقه‌ی همکف، حرکت کرد‌. تمامی آن‌ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
شب کم‌نظیری بود، از آن شب‌ها که فقط در رویا ممکن است. آسمان به‌ قدری پر ستاره و روشن بود که این سوال پیش می‌آمد که آیا ممکن است چنین آسمانی، این همه آدم‌ بدخلق و بوالهوس، زیر چادر خود داشته باشد؟! نت‌های موسیقی والس، چنان به هوا برخاسته بودند که گویا هر یک، در حال اجرای یک رقص نفس‌گیر هستند و در این میان، عطر شاردونی¹ بود که مشام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهمانان به همان سرعتی که گرد هم آمده بودند، از اطراف محل مناقصه متفرق شدند. موسیقی از نو نواخته شد و پیست رقص، به لحظات اوج خود بازگشت. تنها دی ژلدرود و بادیگارد‌هایش بودند که در جای خود باقی مانده و آن مرد جوان را نظاره می‌کردند.
دومینیکا به طرف میزهای پذیرایی بالای سالن رفت و از آن‌جا، هدف مأموریتش را زیر نظر گرفت. مرد جوان، از جا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
دومینیکا، با تندی سرش را چرخاند و به نیم‌رخ او زل زد. لـ*ـب‌هایش را به زیر دندان کشید و گفت:
- همه‌ی ایتالیایی‌ها، صبح از صورت‌حساب هتل شکایت می‌کنن و شب، عتیقه‌‌ی صد میلیون یورویی می‌خرن؟
میگل، گوشه چشمی به او انداخت و همراه با همان لبخند مرموز روی لـ*ـبش، به طرفش برگشت.
- تاجر تازه به دوران رسیده‌ای مثل من، باید حواسش به دخل و خرجش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستش را روی زخمش گذاشت و به خونی که از لای انگشتانش فواره می‌زد، خیره شد. گلوله، تا مغز استخوانش را شکافته و درد زیادی را بر او تحمیل کرده بود. خودش را روی زمین کشید و نفس‌زنان، به ستون پشت سرش تکیه داد.
این کار باید به هر نحوی که ممکن بود، تمام میشد. هیچ چیز نمی‌توانست مانع مرگ دی ژلدرود شود، مگر آن که دومینیکا، زودتر از او با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Delvin22، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
« آلیکانته، اسپانیا، ۱۹۹۴ »
- وای پسر! جدی جدی فکر می‌کردم داریم می‌بازیم.
- زده به سرت؟! ما یه ستاره‌ توی تیم خودمون داریم؛ اون مثل رائول¹ بازی می‌کنه.
صدای همهمه‌ی دانش آموزان در انتهای اتوبوس، اوقات راننده را تلخ کرده بود. همیشه بعد از مسابقات فوتبال مدرسه، مسیر برگشت به خانه برای او که بیشتر اعضای تیم در سرویسش حضور داشتند،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، YeGaNeH و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
لیدکا، یک توله‌ی باکسر¹ ماده بود که پدرش، به عنوان هدیه‌ی جشن تولد هفت سالگی‌‌اش، او را به خانه آورده بود. این روزها، لیدکا به تنها سرگرمی و دلخوشی میگل تبدیل شده بود؛ حداقل بعد از آن‌ که مادرش، خانه را برای همیشه ترک کند.
بعد از رفتن اتوبوس، به طرف ورودی خانه قدم برداشت و کلیدش را از جیب یونیفرم آبی رنگش، بیرون کشید.
پدرش مدت‌ها بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، YeGaNeH و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
چاقو‌ را درون دستش چرخاند و تکه‌ گوشت روی تخته را به قطعات کوچک‌تری تقسیم کرد. نیم نگاهی به حباب‌های آب داخل قابلمه انداخت و به سوت زدن، ادامه داد. عطر نعنا و رازیانه، مشامش را پر کرده بود و تاثیر مثبتی بر خلق و خوی عصرگاهی‌اش، می‌گذاشت. همیشه از استشمام این رایحه، لـ*ـذت می‌برد و از آن سیر نمی‌شد. با شنیدن صدای جیرجیر تـ*ـخت، لبخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، -FãTéMęH-، YeGaNeH و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا