خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
لعنت به روزهای یکشنبه! تعداد دفعاتی که این جمله را در طول زندگی‌اش به کار برده است، از دستش در رفته بود. در گذشته، برای سخت‌گیری‌های مادرش و حالا، برای نبود مردمی که شاید حضورشان، نجاتش می‌داد.
به هرحال هیچ‌کدام از اهالی، دست از سر کلیسای دهکده برنمی‌داشتند تا حال، به فریاد دخترک بی‌چاره برسند؛ گویی صدای دعای آن‌ها، بلندتر از شیون‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: 80by، Mystery، Delvin22 و 6 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
« یکاترینبورگ، روسیه، ۲۰۲۰ »
- شارون¹. به نظر میاد که امشب، شب تو نیست پسر!
قالب گچ را برداشت و در حالی که سر چوب را به آن آغشته می‌کرد، میز بیلیارد را دور زد. قبل از اجرای نوبتش، نگاه کوتاهی به نیکولای انداخت و لـ*ـب‌های براقش را به لبخند شرورانه‌ای باز کرد. گره‌ی ابروهای پرپشت پسر جوان، آن‌چنان کور بود که دومینیکا، گمان نمی‌کرد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: 80by، Mystery، Mitra_Mohammadi و 7 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
هم‌زمان با برداشتن کت چرمش از روی صندلی، پیک نوشیدنی نیکولای را با یک حرکت سریع از دستش ربود، باقی‌مانده‌ی آن را یک‌نفس سر کشید و پیک خالی را روی میز کوبید.
- می‌بینمت، بازنده.
چشمک شرارت‌آمیزی نثار چهره‌ی متعجب پسر کرد و در مقابل نگاهِ کدر و آبی رنگش، از میز بیلیارد دور شد. پس از چند قدم فاصله، کنار میزِ مرد سیاه‌‌پوست، مکث کوتاهی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: 80by، Mystery، Mitra_Mohammadi و 7 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
اخم‌هایش را درهم کشید، گوشی موبایلش را از جیب شلوارش بیرون آورد و به دیوار آجری پشت سرش تکیه داد. هر زمان که به آن یتیم‌خانه فکر می‌کرد، اخلاقش غیرقابل تحمل میشد؛ البته این فقط یکی از نظریه‌های احمقانه‌ی شِی بود.
رمز گوشی را باز کرد و نقشه‌ی خیابانی که در آن قرار داشت، روی صفحه‌‌ی گوشی نمایان شد. بعد از تایپ عددهای کد موردنظرش، ردیاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: 80by، Mitra_Mohammadi، Delvin22 و 6 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
شقیقه‌هایش از شدت درد، نبض می‌زد و دیگر تمایلی به ادامه دادن این خواب مصنوعی‌، نداشت. صدای نفس‌های کشدار و عمیق کنار گوشش، برای چند ثانیه حس حسادت را در وجودش شعله‌ور ساخت. چند ساعت بود که به این صدا گوش می‌داد؟
از زمانی که یادش می‌آمد، منتظر رسیدن روزهای تعطیلی بود که هیچ‌گاه در تقویم او وجود نداشتند؛ هرچند که پس از سال‌ها دیدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: 80by، Delvin22، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
از طرف دیگر، زابکوف، اهمیت دادن به چنین چیزهایی را بیهوده می‌دانست‌. بزرگ شدن در کنار چنین استاد و مافوق سخت‌گیری، کابوس بزرگی برای اغلب افسران انتخابی از یتیم‌خانه بود که دومینیکا، در کارنامه‌ی مأموریت‌های خود، باید به داشتن آن، می‌بالید. آن پیرمرد، او را متعهد به سازمان و تا ابد وفادار به کشور بار آورده بود؛ چه اهمیتی داشت که بتواند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: 80by، Delvin22، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قدم‌های بلند، سنگ‌فرش‌های تراش‌خورده‌‌ی محوطه را طی کرد و پس از گذشتن از پرچم‌های نشان‌دار سازمان که در نسیم صبحگاهی می‌رقصیدند، وارد ساختمان شد. به محض ورود، نظرش به خدمه‌ی میان سالن که مشغول جابه‌جایی کارتن‌های بزرگی بودند، جلب شد. ابروهایش را بالا انداخت، کنار پیشخوان تحویل مدارک، ایستاد و در حالی که اسلحه‌اش را روی سنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: 80by، YeGaNeH، Tiralin و 4 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
لادا لبخند محوی روی لـ*ـب‌های نازکش نشاند و گفت:
- کریل هم شامل این افتخار میشه؟
با دیدن نگاه گنگ دومینیکا، سرش را چرخاند و دو مرتبه به راهش ادامه داد.
- نمایش کوچیکت رو دیدم.
شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت:
- خب، سالن ورودی مثل انجمن اشباح بود.
لادا خندید و دستش را روی دست‌گیره‌ی درب اتاقش گذاشت و گفت:
- و تو هم از فرصت استفاده کردی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: 80by، Delvin22، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه گذرایی به دومینیکا انداخت و ادامه داد:
- همه‌ی ما می‌میریم اما خودمون انتخاب می‌کنیم که چطور اتفاق بیفته. پدرت، خیـ*ـانت رو انتخاب کرد و خودش و مادرت رو به کشتن داد.
دومینیکا، توجهی به نفس حبس شده در سـ*ـینه‌اش نکرد و با صدایی که از عمق چاه در می‌آمد، گفت:
- هیچ‌‌وقت نگفتی که می‌خواستی جلوش رو بگیری.
زابکوف ابروهایش را بالا انداخت و دو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: 80by، Delvin22، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
حوالی چهار عصر، بعد از صرف یک بشقاب خوراک صدف چینی که طعم آن در نظرش از گوشت خوک هم فاجعه‌بار‌تر بود، همراه با شِی به آپارتمان مشترکشان برگشته و روی کاناپه‌ی نه چندان راحتی که روبه‌روی تلویزیون قرار داشت، صفحات روزنامه‌ی صبح را ورق می‌زد.
تصویر شووالوف در یکی از صفحات اصلی روزنامه نقش بسته بود و خبرنگاران، ماجرای اتفاق شب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: 80by، Delvin22، daryam1 و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا