خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت89

نهال بازویم را می‌چسبد و با لحن لوسی می‌گوید:
- آرمان همه جورش خوشگله.
نگاهم می‌کند و ادامه می‌دهد:
- مگه نه آرمانی؟
بازویم را از دستش بیرون می‌کشم و می‌گویم:
- هر چی تو بگی.
او لبخند زده و پا رو پا می‌اندازد. عمه می‌خندد و می‌گوید:
- زیبا باید بیشتر مواظب باشه.
نیم نگاهی به زیبا که خونسرد در حال سیب قاچ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت90

عمه چشم غره به او رفته و جواب می‌دهد:
- این وقت شب اونم تو این بارون، آلوچه کجا بیارم؟
متعجب می‌پرسم:
- بارون؟
نهال قهر کرده می‌گوید:
- همین الان می‌خوام.
عمه باز چشم غره به او رفته و رو به من می‌گوید:
- بارون سیل آسایی داره می‌باره.
ذوق زده سریع از جایم بلند می‌شوم و به سمت در خانه قدم تند می‌کنم. صدای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت91

صدای پدرم را می‌شنوم:
- خوبی آرمان؟
با بغض فقط سر تکان داده و به سایه دستم که به دور بازوی تنومند پدرم حلقه شده است، خیره می‌شوم. عمه پوفی می‌کشد و روی مبلی نشسته و می‌گوید:
- معلوم نیست چرا برق رو وصل نمی‌کنند.
همان موقع صدای برخورد قاشق با لیوانی می‌آید و پشت بندش صدای پر از حرص زیبا را کنارم می‌شنوم:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت92

نگاهم را به دستانم می‌دهم و می‌گویم:
- به خاطر وحشت زیاد بود؛ الان که همه جا روشنه، خوبم.
نگاهش می‌کنم و او لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید:
- می‌خوای باز بریم پیش خانم توکلی یا یه دکتر دیگه؟
لبخند می‌زنم:
- نمی‌خواد بابا، من خوبم. فوبیا یه جزئی از منه و قرار نیست که هیچ وقت ازم جدا شه.
با اخم و ناراحتی سر تکان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت93

پوزخند زده و بعد از پوشیدن کفش‌های سیاه براقم، از خانه بیرون می‌ز‌نم. سوار ماشین شده و با سرعت از حیاط خارج می‌شوم. به سمت آدرسی که اردلان برایم ارسال کرده است، می‌رانم.
بعد از نیم ساعت، بلاخره به آدرس رسیده و پارک می‌کنم. بعد از برداشتن کادو کاغذ پیچ شده از صندلی عقب، از ماشین پیاده شده و نگاهم روی ساختمان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت94

لبخند می‌زند و می‌گوید:
- قربونت، خوش بگذرون و مثل یه چوب خشک یه جا نوایسا.
چشمک می‌زند و کنار گوشم می‌گوید:
- دختر سینگل ریخته اینجا، با این قیافه‌ی خوشگلت به راحتی می‌تونی یکی رو تور کنی.
می‌خندم و می‌گویم:
- نه مرسی، همین طوری راحت‌ترم.
اخم مصنوعی می‌کند و می‌گوید:
- تنها تنها؟
سرم را تکان داده و او با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت95

نگاهم در چشمانش می‌چرخد و او دستش را به آرامی جلو آورده و یقه پیراهنم را صاف می‌کند و با انگشت اشاره روی قفسه‌ی سـ*ـینه‌ام که از دو دکمه باز مانده، دیده می‌شود، می‌کشد و سرش را جلو آورده و با چشمانی خمار به لبانم زل می‌زند. حسی در دلم می‌پیچد که تا به آن روز حسش نکرده‌ام. سر او جلو می‌آید و نگاه من ناخداگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت96

لبخند می‌زنم و چند دستمال از جایگاه مخصوصش روی دیوار، بیرون می‌کشم و مشغول تمیز کردن صورتش می‌شوم و هم‌زمان می‌گویم:
- دوست برای همین وقتاست دیگه.
اردلان پوزخند می‌زند:
- دوست؟ دوستای چندین ساله‌ام بیرون وایسادن و انگار نه انگار که خودشون این بلا رو سر صورتم اوردند.
پشت پلک چشم راستش را تمیز می‌کنم و لبخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت97

دو قدم دیگر و بلاخره دستم دیوار را لمس می‌کند. سریع‌تر دست بر روی دیوار کشیده و با لمس در، سریع دستگیره را پیدا کرده و خود را از اتاق بیرون می‌اندازم. با دیدن نورهای رنگی رنگی در سالن، سریع به انتهای راهرو رفته و همان‌‌جا کنار دیوار سر می‌خورم. رقص نور آغاز شده و همه در حال پا کوباندن بودند. نگاهم را به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت98

سریع می‌گویم:
- برو دیگه.
دستی به موهایش کشیده و به اجبار بلند می‌شود:
- چیزی لازم داشتی، خبرم کن.
با لبخند سر تکان داده و او بیرون می‌رود. لیوان را بالا آورده و کمی از آن را می‌نوشم. از خنکی آن، لرزی بر بدنم می‌نشیند که باعث لبخندم می‌شود. التهاب تنم را از بین می‌برد. کم کم وقت تزریق می‌رسید و باید به خانه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا