نویسنده این موضوع
با فریادی بلند از جا بلند میشود. نفسنفس زنان به درخت مقابلش خیره میشود. چشمانش گشاد شده و موهای مقابل دهانش، با هر بازدم نفسش، تکان میخورد. کمکم به خود میآید و به جای خالی هامان نگاه میکند و با وحشت از جا بلند میشود و دور و اطرافش را نگاه میکند. کابوسش در ذهنش پُررنگ میشود و بیشتر...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: