خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون در مورد رمان؟

  • عالی

    رای: 19 95.0%
  • خوب

    رای: 1 5.0%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
زمین را چمن‌هایی سبز رنگ که بر اثر باران دیشب، روشن و مرطوب جلوه می‌دهند، پوشانده است. خاک‌های خیس خورده که به پاهای جانوران می‌چسبند و جای پاهایشان بر زمین نقش می‌بندد.
صدای پرنده‌های مختلف هر شنونده‌ای را مجذوب خود می‌کند! صدای خورد شدن برگ‌های خشکیده زیر پای خرگوشی سفید و تپل، نگاه لاریسا را سمت خود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهش اطراف می‌چرخد، خانه‌هایی تماماً سنگی که با گچ‌کاری‌هایی زیبا، به آن جلوه داده‌اند. خانه‌ها اکثراً دو طبقه و دارای بالکن و تراس هستند.‌ گلدان‌هایی از گل‌های قرمز و سفید در بالکن‌های اکثر خانه‌ها دیده می‌شود. چیزی به نام حیاط وجود ندارد و همه‌ی درها، در کوچه باز می‌شود. درهایی از جنس چوب که نقش‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدریان با غرور داخل می‌رود و از سه پله‌ی مَرمَری، پایین می‌رود. کف زمین یک فرش قرمز رنگ مستطیلی با عرض چهار متر، از ابتدای در ورودی تا انتهای سالن بزرگ بیست و پنج متری امتداد داشت. در انتهای سالن یک در طلایی رنگ با نقش‌هایی سفید دیده می‌شد.
آن‌جا سالن اصلی قصر بود. جایی که پادشاه آلبوس، با مقامات و مردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرامیس لبخند زده و به سمت در ورودی می‌رود. لاریسا نیز به دنبالش روانه می‌شود. کنار در ورودی هستند که یک شال حریر روی شانه‌های آرامیس می‌نشیند و بازوهای برهنه‌اش را می‌پوشاند.
نگاه لاریسا روی دختر کنار آرامیس می‌نشیند. از لباس‌های ساده‌اش معلوم است یک خدمت‌گزار است.
آرامیس می‌گوید:
- مونا شال نمی‌خوام.
پس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 7 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
مونا با تعجب می‌گوید:
- اما بانو..
آرامیس با لحنی پُر از تحکم می‌گوید:
- همین که گفتم مونا.
مونا با تردید جواب می‌دهد:
- حداقل به من بگید کجا می‌رید، شاید اتفاق بدی براتون افتاد. یه نفر باید از جاتون خبر داشته باشه.
آرامیس با تردید می‌گوید:
- به کسی چیزی نمی‌گی؟
مونا با لبخند جواب می‌دهد:
- من خدمت‌گزار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرامیس سرش را تکان داده و پشت سر مونا قدم بر می‌دارد. راهرویی که زمینش خاک گرفته و دامن بلند طلایی آرامیس را خاکی می‌کند. دیوار‌هایش تار عنکبوت گرفته و مورچه‌ها از دیوارهایش بالا می‌روند.
بالاخره به انتهای راهرو می‌رسند. آرامیس منتظر می‌ماند و مونا بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرامیس خواست برگردد؛ ولی کنجکاوی‌اش اجازه‌ی قدم برداشتن به او نمی‌دهد. زمزمه می‌کند:
- با کمی کنجکاوی چیزی نمیشه.
بوته را بدون هیچ صدایی کنار می‌زند و با چشمانی کنجکاو آن طرف را نگاه می‌اندازد.
هنوز همان‌جا ایستاده بود. شنل سیاهش برای آرامیس عجیب می‌آمد. تا حالا کسی را با شنل سیاه، در قلمروی نور ندیده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرامیس با پوزخند و قدرت گوی را به سمتش پرتاب می‌کند. هم‌زمان با آرامیس، پسر نیز یک گوی تاریک را به سمتش می‌فرستد.
هر دو گوی به هم برخورد و یک دیگر را خنثی می‌کنند.
چشمان لاریسا به همراه آرامیس، گرد می‌شود. لاریسا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای آرامیس او را از فکر بیرون می‌کشد:
- کجا بودی؟
ایلیاد با لبخند به سمتش قدم برمی‌دارد:
- نتونستم زودتر خودم رو برسونم....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
لاریسا نگاهش را از آن‌ها جدا کرده و به آبشار می‌دهد. حدسش کاملاً درست از آب در آمد.‌
چندی بعد آرامیس و ایلیاد کنار یک‌دیگر نگاهشان به آسمان احاطه شده از برگ‌هاست و آرامیس آرام می‌گوید:
- تا کی باید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا