Essence
مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
نویسنده این موضوع
بنابراین وقتی رسیدیم به اتاقش، لبهی تختش نشستم و کمی بعد وسطش دراز کشیدم. چشمهام رو هم بستم، آروین که صدای در کمد و چیزهای دیگهای رو درمیآورد، خودش هم پشت بندشون گفت:
- راستی، یادم رفت برات تعریف کنم چطور شد که سپاه قبولم کرد.
سعی کردم با لحنی بگم که انگار برام این قضیه مهمه، پس قبل گذاشتن دستهام روی...
- راستی، یادم رفت برات تعریف کنم چطور شد که سپاه قبولم کرد.
سعی کردم با لحنی بگم که انگار برام این قضیه مهمه، پس قبل گذاشتن دستهام روی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: