Essence
مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
نویسنده این موضوع
سرم رو کمی بالاتر بردم. آفتابی که به صورتم خورد ابروهام رو به هم گره زد. به دور و برم نگاهی انداختم و حینش گفتم:
- یادمه بهت گفتم احمقا نباید زیاد به پر و پام بپیچن!
با دستایی داخل جیب، کمی عقب رفت. سرش رو کج کرد و با دقت به سر تا پام نگاهی انداخت. درحالی که فکر میکرد ذهنش همهی حقایق دربارهی من رو یدک...
- یادمه بهت گفتم احمقا نباید زیاد به پر و پام بپیچن!
با دستایی داخل جیب، کمی عقب رفت. سرش رو کج کرد و با دقت به سر تا پام نگاهی انداخت. درحالی که فکر میکرد ذهنش همهی حقایق دربارهی من رو یدک...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: