Essence
مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
نویسنده این موضوع
بیهدف به سمت چپ چهارراه پیچیدم و نگاهی به آناهیتا انداختم که معلوم نبود چه مدت بهم خیرست. کمی تعلل کرد و گفت:
- خب، پس حتما طناز جلو چشمت رو گرفت... حیف شد؛ من دارم هر روز میرم باشگاه که لاغر شم.
بیصدا تکخندهای کردم و از میزان پیشرفتش پرسیدم که با خنده پرسید:
- تو دوست داری پیشرفت نکنم؟
- بنظرم ارزش...
- خب، پس حتما طناز جلو چشمت رو گرفت... حیف شد؛ من دارم هر روز میرم باشگاه که لاغر شم.
بیصدا تکخندهای کردم و از میزان پیشرفتش پرسیدم که با خنده پرسید:
- تو دوست داری پیشرفت نکنم؟
- بنظرم ارزش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: