نویسنده این موضوع
با شنیدن فریاد آشنایی، هوشیار نیمخیز در جایش نشست، آن صدا متعلق به رابرت بود؛ پسرهی کله شق در دردسر افتاده بود.
نگاهی گذرا به اطرافش انداخت که ناگهان سرش گیج رفت و نگاهش تار شد، به سبزهها چنگ زد و ناسزایی به رابرت گفت.
نمیتوانست برای بار دوم از جادو استفاده کند، روحش بخاطر استفاده بیش از حد از جادو...
نگاهی گذرا به اطرافش انداخت که ناگهان سرش گیج رفت و نگاهش تار شد، به سبزهها چنگ زد و ناسزایی به رابرت گفت.
نمیتوانست برای بار دوم از جادو استفاده کند، روحش بخاطر استفاده بیش از حد از جادو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان توازن جاودانه | ZaHRa کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: