- عضویت
- 10/10/20
- ارسال ها
- 1,202
- امتیاز واکنش
- 12,617
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- نیمهی تاریک وجودم...!
- زمان حضور
- 53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
«رها»
تندتند راه میرفتم و یکجا هم بند نمیشدم. بهغیر از من کسی توی خونهی صوف نبود؛ فقط من و اون بودیم. اصرار کردم تا بقیه برن و سامیار هم با کلی التماس به خونه فرستادم. تا نزدیک سه صبح همه بودن و نگران آوین بودن و یکجا نمیشد بندشون کرد. سامیار هم مثل مرغ سرافکنده همهش اینجا و اونجا بود و هی دنبال...
تندتند راه میرفتم و یکجا هم بند نمیشدم. بهغیر از من کسی توی خونهی صوف نبود؛ فقط من و اون بودیم. اصرار کردم تا بقیه برن و سامیار هم با کلی التماس به خونه فرستادم. تا نزدیک سه صبح همه بودن و نگران آوین بودن و یکجا نمیشد بندشون کرد. سامیار هم مثل مرغ سرافکنده همهش اینجا و اونجا بود و هی دنبال...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نطفهی انتقام (جلد دوم حربهی احساس) | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: