- عضویت
- 24/10/21
- ارسال ها
- 111
- امتیاز واکنش
- 966
- امتیاز
- 163
- سن
- 54
- زمان حضور
- 2 روز 9 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نگاه میکردم و منتظر بودم ببینم چی میشه. سورن با بنیامین زیادی صمیمی شده بود. بنیامین با دختری اشاره کرد و هردوتایی زدن زیر خنده.
نیشخندی زدم و نوشیدنیم رو سر کشیدم.
عمرا اگه بتونه اون بچه هم مثل خودش کنه. مگه من مردم! الیاس کنارم اومد و گفت:
- بعدا باید درمورد الماس یک چیزایی بهت بگم.
من: چی؟
الیاس: الان نمیتونم.
من: باشه.
نگاهی...
نیشخندی زدم و نوشیدنیم رو سر کشیدم.
عمرا اگه بتونه اون بچه هم مثل خودش کنه. مگه من مردم! الیاس کنارم اومد و گفت:
- بعدا باید درمورد الماس یک چیزایی بهت بگم.
من: چی؟
الیاس: الان نمیتونم.
من: باشه.
نگاهی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نمایش مرگ | saba1386tt کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com