- عضویت
- 24/10/21
- ارسال ها
- 111
- امتیاز واکنش
- 966
- امتیاز
- 163
- سن
- 54
- زمان حضور
- 2 روز 9 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای زنگ ساعت از خواب پریدم. شدید خوابم میاومد؛ اما مجبور بودم که برم. بلند شدم و دست صورتم رو شستم
داخل اتاق سورن رفتم و به قیافهی غرق در خوابش زل زدم. زیادی خوش قیافه بود.
من: توله بلند شو
سورن:هوم؟
من: مرض. بلند شو دیر شد.
صبحانه رو حاضر کردم و سورن حاضر شده بود صبحانش رو خورد. خودم هم قهوهی تلخی رو کوفت کردم و سریع سوار...
داخل اتاق سورن رفتم و به قیافهی غرق در خوابش زل زدم. زیادی خوش قیافه بود.
من: توله بلند شو
سورن:هوم؟
من: مرض. بلند شو دیر شد.
صبحانه رو حاضر کردم و سورن حاضر شده بود صبحانش رو خورد. خودم هم قهوهی تلخی رو کوفت کردم و سریع سوار...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نمایش مرگ | saba1386tt کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com