- عضویت
- 24/10/21
- ارسال ها
- 111
- امتیاز واکنش
- 966
- امتیاز
- 163
- سن
- 54
- زمان حضور
- 2 روز 9 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
دویدم و در باز کردم که با قیافهی دلقک آنا روبرو شدم و بـ*ـغلش پریدم.
آنا: وای کمرم!
کشوندمش داخل و گفتم:
- باورم نمیشه.
خودش رو روی مبل پرت کرد و گفت:
- باید باورت بشه.
به دور اطراف زل زد و گفت:
- خیلی عوض شدی دلآرا، شلختهتر شدی.
رو مبل لم دادم و پک عمیقی زدم و گفتم:
- گذاشتم شما بیای زحمتش رو بکشی.
اخمی کرد که سمت آشپزخونه رفتم و...
آنا: وای کمرم!
کشوندمش داخل و گفتم:
- باورم نمیشه.
خودش رو روی مبل پرت کرد و گفت:
- باید باورت بشه.
به دور اطراف زل زد و گفت:
- خیلی عوض شدی دلآرا، شلختهتر شدی.
رو مبل لم دادم و پک عمیقی زدم و گفتم:
- گذاشتم شما بیای زحمتش رو بکشی.
اخمی کرد که سمت آشپزخونه رفتم و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نمایش مرگ | saba1386tt کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com