- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 765
- امتیاز واکنش
- 15,356
- امتیاز
- 303
- سن
- 25
- زمان حضور
- 35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دو هفته فرصت داشتم و من تا حالا تقریبا هیچ تمرینی نکردم؛ باید شروع میکردم هر چند الان هم دیر شده بود.
فکر کردم و تصمیم خودم رو گرفتم و رو به یاسی گفتم:امشب اینجا هستی دیگه؟!
- آره گفتم هستم دیگه، چطور؟!
- خوبه، راستش دلم برای رستوران قدیمیمون تنگ شده، میای فردا باهام یه سر بریم اونجا!
یاسی لبخندی زد و گفت:چرا که نه.
تا شب با یاسی و...
فکر کردم و تصمیم خودم رو گرفتم و رو به یاسی گفتم:امشب اینجا هستی دیگه؟!
- آره گفتم هستم دیگه، چطور؟!
- خوبه، راستش دلم برای رستوران قدیمیمون تنگ شده، میای فردا باهام یه سر بریم اونجا!
یاسی لبخندی زد و گفت:چرا که نه.
تا شب با یاسی و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان باران ماه مرداد | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: